نظریه بازی و روابط بین الملل(6)

 

یکی از نظریات مطرحی که در همه علوم و از جمله در علوم سیاسی و روابط بین الملل وجود دارد نظریه بازی است. بر طبق این نظریه قواعد حاکم بر رفتار از قواعد بازیها پیروی می کنند. در این مقال در باب وضعیت نظریه بازیها در علم روابط بین الملل نکاتی ذکر می شوند.

 

شبیه دانستن عرصه تعاملات بین دولتها به عنوان یک بازی به نوعی شکل تخصصی ، انتزاعی و ریاضی شده مدل بازیگر خردمند به عنوان یک تصمیم گیرنده است. تبیین روابط بین الملل به عنوان صحنه تعامل همکاری و تعارض بر اساس منطق و ریاضیات به این مفهوم است که سیاست بین الملل حاکی از بازی رقابتی  و همکارانه بین بازیگران مختلف است و هر بازیگر رشته ای از اهداف پایه ای ثابت و کاملاً مشخص دارد که " سودمندی" یکی از اهداف اصولی و پایه ای آن است.  بنابراین هر بازیگر چون عاقل است سیاست واقعی خود را چنان انتخاب می کند که به مطلوبیت دلخواه برسد.

تحلیل رفتار خارجی دولتها بر اساس یک " بازی" به عنوان روشی دقیق به حساب می آید که موقعیتهای رقابت آمیز بازیگران را که متضمن منافع دو جانبه در زمینه های مختلف از جمله اقتصاد و جنگ است  مطرح می کند. بر خلاف دیدگاه روانکاوی و روانشناسان اجتماعی که به جنبه های غیر عقلایی رفتار انسان می پردازند بازی پنداشتن رفتار دوستها تأکید ویژه بر مبانی عقلایی رفتار انسان است.

در چارچوب بازی انسان موجودی عقلایی به حساب می آید. این امر در اجتماع انسانها و نهاد حاکم بر آنها یعنی دولت نیز صادق است. پس این انسان یا  دولت رفتاری محاسبه گرانه دارد به این معنا که دولت در عرصه بین الملل به عنوان یک دستگاه مکانیکی  قواعد، محدودیتها، امکانات و چارچوب بازی را می داند و سعی می کند تا کلیه حرکتهای ممکن خود و رقیب را محاسبه کند و در این محاسبه هدفش این است که بیشترین پیروزی را به خود اختصاص دهد یعنی کسب منافع ملی و تأمین اهداف ملی .

آنچه برای دولتها در چارچوب بازی بین المللی مطرح است توانایی ، مهارت ، دانش و اطلاعات آنها هستند تا بتوانند در داد و ستد و مبادلات جهانی بازیگری منفعل و بی تأثیر نباشند.

دولتها باید به عنوان یک بازیگر، انتخاب کننده و سازمان دهنده قواعد بازی هم باشند یعنی اینکه در شالوده بازیهای مختلف سعی کنند حداقل نتیجه مطلوب را کسب نمایند.

 بازی در صحنه بین المللی از ذات بازیگونه همه روابط انسانی ناشی می شود. در نظریه بازیها ، مبانی فلسفی نظریه توازن قدرت ( Balance of power ) با اضافه کردن ریاضیات و کاربرد منطق همراه می شود تا فراتر از عقلانیت و منطقی فرض کردن دولتها و اختیار آنان درک و تحلیل بهتری از اجبارهای اقتصادی ، سیاسی و بین المللی دولتها و حسابگری مادی و منفعت محور آن به دست آید. به کلام دیگر عرصه بین الملل در نظریه بازیها به گونه ای است که برای موفقیت هر بازیگر، باید در صدد منطقی کردن رفتار خود باشد. زیر محیط جهانی ، فضایی حسابگرانه است و جایی برای رفتار غیر عقلایی وجود ندارد گرچه دوستهایی هستند که بر خلاف منافع ملی خویش و مخالف قواعد و چارچوب بازی بین المللی عمل می کنند. این رفتارهای غیر عقلایی، از دید تحلیل ریاضی گونه، فقط تعجب برانگیز هستند چرا که در چارچوب هیچ بازی حساب شده نمی گنجند.

صحنه بین الملل عرصه ای از بازی چند نفره است که در آن امتیازات حاصل شده برای عده ای از طرفها لزوماً از جیب دیگر بازیکنان نمی رود یعنی اینکه بازی حاصل جمع غیر صفر است. به عنوان مثال توسعه کشور ما در جنبه های مختلف تعارضی با منافع دیگر کشورها آنهم به صورت الزامی ندارد. ما می توانیم در چارچوبی از منافع دوگانه یا یکایک کشورها و منافع چندگانه با تمام بازیگران صحنه بین الملل به خواسته ها و اهداف ملی خود برسیم. پذیرش قواعد بازی در عرصه بین الملل آن هم بر طبق منطق و محاسبه گری اولین عامل ورود به بازی و فعالیت در صحنه است. این امر لزوماً به معنای دست کشیدن از ماهیت اصول و ارزشهای ملی نیست بلکه صرفاً بازی خردمندانه و البته مستقل در تعاملات است؛ تعاملاتی که ویژگی اصلی محیطی آن ، فقدان اقتدار تامه است. بنابراین هردولت باید برای خویشتن ، منافع حیاتی و ملی خویش را دست و پا کند و اسباب رفاه و امنیت ملت خویش را فراهم آورد آنهم در عرصه ای مرکب از تعارض و همکاری .

بهترین نتیجه ای که از نظریه بازیها به دست می آید این است که صحنه تعاملات بین الملل بازی قواعد، چارچوب ، مهارت ، چانه زنی ، حسابگری ، عقلانیت ، سودمندی ، حرفه ای گری و توانایی ها است. بدین جهت پیروزی در این عرصه نیازمند بازیگری است که توانایی بازی حرفه ای و منطبق با ویژگیهای مذکور را داشته باشد و حرفش نیز صرفاً بر کسب پیروزی عقلایی و حسابگرانه باشد.

 

نظریه بازیها(۱)

نظریه بازیها (2)

نظریه بازیها(3)

نظریه بازیها(4)

نظریه بازیها(5)

 مسعود زمانیان

نظریه بازیها(5)

دست به مهره ، حركت !

در دنياي مهره هاي سياه و سپيد، حركتها برگشت ناپذيرند. تعادل ، شكلي از پايداري يك سيستم سازگار است و هر اراده اي توان بر هم زدن آن را دارد. وضعيت تعادلي آتي سيستم كه پس از تغيير در چيدمان وضعيتها ، برهمكنش اجزاء و ماهيت آنها روي مي دهد ، بستگي بسياري به استراتژي اتخاذ شده تصميم سازان دارد و امكان كمي براي بازگشت به تراز هاي تعادلي قبلي خواهد داشت. در دنياي استراتژيك نيز هزينه هاي برگشت پذيري تصميم ها بسيار گزاف بوده و گاه رهايي از تنگناي موقعيتهاي بحراني به راحتي امكان پذير نيست. برهانهايي مي توان براي برگشت ناپذيري اغلب تصميم ها استدلال نمود:

1-  ماهيت رقابتي بازيها سبب مي شود كه حريف هيچگاه به شما اجازه برگشت ندهد. حريف مترصد فرصتهاست و زماني كه استراتژي بردي در تركيب چيدمان پيشامدها برايش فراهم گردد ، بهره برداري خواهد نمود. در واقع با اتخاذ يك استراتژي روند تغيير پيشامدها از مرزهاي كنترل پذير شما خارج شده و بايستي در انتظار پيامدهاي آن باشيد ( به زمان بيشتر توجه داشته باشيد) .

2-  ماهيت برخي تصميم ها به دلايل طبيعي برگشت ناپذير است. اگر مرگ يك گزينه باشد برگشت ناپذير است. شايد بتوان مطلوبيت طبيعت در افزايش آنتروپي را در هر گونه تصميم يا استراتژي كه تخريب، پراكندگي، بر هم خوردن نظم ( در صورتيكه به نظم جديدي منتهي نگردد) و آزاد سازي انرژي را در پي دارد ، مشاهده نمود . مسلما در خوشبينانه ترين حالت نيز آنچه روي مي دهد برگشت ناپذير است.

3-  هزينه هاي برگشت پذيري يك استراتژي بسيار سنگين تر از خسارتهاي آن است. زماني كه يك بنگاه اقتصادي زاده مي شود ممكن است به هر دليلي نتواند برآوردهاي پيش هنگام اقتصادي طرح را در مورد دستيابي به بازار و سود آوري تامين نمايد و مجموعه را در مسير بي بازگشتي قراردهد كه هزينه هاي اعلام انحلال يا ورشكستگي در آنها بسيار بيشتر از هزينه هاي تحمل خسارتها و ضررهاي احتمالي باشد.

4-  اعتقادات و باورهاي فردي و جمعي يك از عوامل تامل در استراتژيهاي فرتوتي است كه توانايي بازگشت از حيطه هاي تحريم را ندارند. سخت است كه در دنياي سرمايه داري بتوان انتظار داشت كه تعصبها و آرمانها ، نقشي در تصميم سازي داشته باشند اما واقعيت اين است كه در بهترين حالت نيز كه ذهن خردورز پرده هاي بايد ها و نبايدهاي ديگر را دريده است ، خود تائويي از باورهاي كوري شود كه عملا امكان پذير ترين راههاي بازگشت را به كوره راههاي غير قابل گذر مبدل سازد و در برابر خلاقيت مرزشكن ذهن هاي پوينده تصميم سازان ، ديوار هاي پولادين تعصب را بر افرازد.

5-  موازنه اعتماد و رقابت معناي سترگ اعتبار است. هراس از انتقام و تغيير سطح ريسك بازيها از ديگر عوامل برگشت ناپذيري استراتژيهاست. دلايلي كه شما را به يك بازي دعوت مي نمايد علاوه بر مقدار امتياز برد ، پيامدهاي باختهاي محتمل و ريسك تحقق پذيري آنهاست. مسلما در صورت تغيير ريسك بازي ، هوشمندانه آن است كه همه چيز بازبيني گردد. در تجارت سنتي جهت كاهش هزينه هاي اعتماد سازي ، كاغذ بازي هاي رسمي و ثبتي جاي خود را به مبادلات اعتباري شهودي مي دهند و طرفين از ترس انتقام و باختهاي كلانتر ، قانون شكني نكرده و اصالت اعتبار را در اين رقابت توافقي خدشه دار نمي سازند حتي اگر بدانند كه تغيير در روش معامله ، سود هنگفتي مي تواند داشته باشد. جداسازي ابزار تامين اهداف از ماهيت هدفها ارتباط بسيار نزديكي با سطح ريسك بازيها دارد. پارادوكس رقابت و اعتماد در هر بازي در نتيجه بافت شبكه اي بازيها و زنجيره تصميم سازي آنهاست كه قابل توجيه است.

6-  ماهيت بسياري از بازيها به شكلي است كه حريفان بدون آگاهي كامل رقابت مي كنند و از شرايط تصميم سازي ديگري اطلاع كاملي نداشته و بر اساس برآوردهاي خويش ، پيش بيني هايي نسبت به استراتژي حريف دارند. ميزان هم پوشاني وضعيتهاي پيش بيني شده و واقعيتها ، سطح موفقيت تصميم ساز را براي تقابل و شكل دهي استراتژي برد تعيين مي نمايد. اما با علني شدن يك استراتژي ، بازي يك طرفه آگاهانه شده و فرصت را به استراتژيستهايي مي دهد كه در كمين گاه نشسته اند و حركتهاي حريفان را مي پايند. در دنياي وحوش كافي است شكار، حضور شكارچي را در نخچير حس كند ، ديگر همه چيز تمام است.

لحن صدا ، نمودهاي هيجاني چهره ها و رفتارها و گقتارها ، از پيش درآمدها و نمادهاي تصميم ها و گزينش ها هستند. براي موفقيت بايستي با كنترلي بسيار ، اين پيشقراولان تصميم ها را در كمينگاهشان تا روز موعود نگه داشت و هوشمندي حريف را در آگاهانه تر كردن بازي به چالش كشيد.

7-  از سهامداران اهداف با مطلوبيتهايشان نبايستي غفلت كرد. اين شركا هنگامي كه در فضاي يك تصميم به منافع خود مي رسند ، هيچگاه اجازه عقب نشيني يا بازبيني در تصميم را نمی دهند. به ويژه در اهداف تبهگن كه سايه هاي پر تلاشي از تصميم هاي نادرست شما پشتيباني مي كنند و در برابر تغييرات استراتژيك با شما در تعارض مي باشند. برگشت پذيري از اين تصميم ها در واقع شركاي اهداف تبهگن را به رقابت وا مي دارد.

 

تبهگنی اهداف

هدفهايي با يك ماهيت و با چندين هويت

سرنوشتها همچون كلافهايي در هم تنيده شده اند و نمي توان زندگي را از انتشار مطلوبيت تصميم هاي ديگران پيراست. عدم قطعيت ذاتي  پيشامدها از يك سو و چيرگي اراده ها در حوزه هايي با كنترلهاي متمركز از سوي ديگر ، پيوندي سازش گونه بين مطلوبيتهاي تصميم سازان و مطلوبيت جمعي آنها پديد آورده است. استراتژيهاي جمعي تنها به جامعه سيستمي انسانها تعلق ندارند ، سهامداران اين استراتژي ها ، گاه مي توانند ميكروارگانيزمهايي باشند كه توانايي تكثير و سازگاري و تغيير محيط پيرامون را داشته و در برابر مطلوبيتهاي خودخواهانه ما ، ايستادگي نمايند. 

براي هر تصميم سازي دستيابي كامل به اهداف بخشي از مطلوبيت است كه همواره دست يافتني نيست. عواملي از جامعه انساني با سازوكار تصميم سازي مشابه اما نامطمئن و عواملي از طبيعت شامل موجودات زنده و غير زنده كه بر اساس نظام خاصي برهم كنش موفقي بر اهداف و مطلوبيتها و استراتژي ما دارند، باعث " حصول غير كامل" اهداف مي گردند.

 ناكامي تصميم سازان در اين " حصول غير كامل " هدفها در واقع گامي در جهت سازگارتر نمودن استراتژي با شرايط پيرامون و بالا بردن درجه تحقق پذيري آن است. اصل مطلب اين است كه ما با خلق يك استراتژي ميانه رو ، بخشي از مطلوبيت اهداف خود را با مطلوبيت عوامل ديگري جايگزين كرده ايم كه در افزايش احتمال دستيابي به ساير هدفهايمان مؤثر مي باشند. حال در نظر بگيريد هنگاميكه در تصميم سازي و انتخاب استراتژي ، ذاتا ميانه روي پيشه كرده و سهم شركاي خويش در كسب مطلوبيت هاي طرفين را در نظر گرفته و يا ناخواسته در مسير تامين مطلوبيت آنها قرار داشته باشيم ، حصول كامل اهداف امكان پذير بوده و با اين بازبيني در ساختار مطلوبيت تصميم سازي سطح رضايت بالاتري از استراتژي خويش و شركاي ناپيداي خويش فراهم آورده ايم.

با رسيدن به اين چند لايگي پنهان در مطلوبيت اهداف استراتژيك و اهميت بر همكنش شركاي اين اهداف كه تنها مي توان آنها را با  "ديپلماسي تحريك " شناسايي نمود ، برايم اصطلاح تبهگني در فيزيك كوانتم تداعي شد و با جسارت تمام آن را تبهگني اهداف ناميدم. اگر بخواهيم بين مفاهيم مطلوبيت و هدف پيوستاري را بجوييم كه ارتباط معناداري بين يك هدف و چند لايگي مطلوبيت برقرار نمايد ، بايستي فرآيند شكل گيري هدف را دقيق تر شناسايي نماييم. مطلوبيت يك مورد ذهني است و متاثر از مجموعه هيجانهايي است كه متاثر از تغييرات فيزيولوژيك بدن و فعاليت ارگانيك بخشهاي حياتي مي مي باشد و بستر شكل گيري اهداف در واقع  واقعيت هايي است كه در نتيجه تغييرات عيني و فيزيكي توانايي متاثر كردن مبادي هيجاني انسان را دارد. تبهگني اهداف در تامين مطلوبيتهاي متفاوت و پنهان سهامداران استراتژي با توجه به ذهني بودن عنصر مطلوبيت قابل توجيه مي باشد. عناصر ذهني تابع قوانين بسته بودن در مجموعه اعداد نبوده و قياس شمارشي و قابل اندازه گيري از ظرفيت اهداف در تامين مقادير مشخصي از مطلوبيت نمي توان داشت. همچنين تامين مطلوبيت در قبال تامين هدف در بند قيود زمان نيز نمي باشد. استقلال ، استراتژيي است كه به گستردگي يك تاريخ توانايي ارضاي مطلوبيت شهروندان يك كشور را دارد.

   واداشته شدن به همكاري با كلوني بزرگي از تصميم سازان كوچك و بزرگ و استهاله مطلوبيت ها در يكديگر، هم سرچشمه در هوشمندي ذهن انسان داشته و هم مي تواند ناشي از ناگزيري ما در اين سازگاري باشد. هزينه هاي عدم همكاري و كوتاه نيامدن در برابر خواست و اراده جهاني بسيار سنگين است و گاه به قيمت عدم حصول به كليه اهداف و تغيير مطلوبيت تصميم ساز مي انجامد كه كمال بد شانسي است. سود همكاري و سازگاري در تامين اهداف تبهگن نيز در بيشتر موارد جلوگيري از خسارتهاي عدم همكاري و كسب شانس موفقيت است. ماهيت رقابت گونه جهان هيچگاه اجازه نمي دهد كه سيستمهاي مختلف زنده و غير زنده در تصميم سازي منصفانه ظاهر شده و به عدالت هزينه ها را تقسيم نمايد. همه به دنبال شراكت با كمترين هزينه هستند. بخشي از حوزه هاي مطلوبيت ما نيز از طريق اهداف تبهگن و در حيطه تصميم سازي سايرين تامين مي گردد.

به اين سئوال پاسخ دهيد:

اگر بفهميد كه استرتژي شخصي در تامين منافع شما نقش بسياري دارد ، آيا او را از اين موضوع آگاه مي كنيد؟ مسلما نه! زيرا شماتمايل داريد با كمترين هزينه شريك مطلوبيت تصميم وي باشيد و اصلا تمايلي به  شراکت در هزينه هاي تحقق استراتژي وي ندارید.

تنها هزينه ، بهانه اي براي تبهگني اهداف نيست بلكه در بسياري از موقعيتها ،  فرصتها در اختيار ديگران بوده و توانايي ساير تصميم سازان در تغيير جريان بازي و تامين استراتژي بهينه بيشتر از ماست. گاه تصميم سازي هاي فردي به دليل ماهيت اجتماعي آن با مطلوبيت و خواست گروهي پيوند خورده است. هم سفرگي در دنياي شكارچيان وحوش نمونه اي از تبهگني اهداف در راستاي تامين يك سويه مطلوبيت و منافع ريزه خواران اين سفره هاست. در جنگل سازمانها نيز اهداف شخصي پرسنل در هدفهاي سازمان تبهگن شده اند. بقاي بنگاه هاي اقتصادي مرهون تلاش و پشتكار و انگيزه هاي توانمند افرادي است كه آگاهانه در بازيهاي سازمان مشاركت نموده و خواستها و نيازهاي خود را به صورت عيني يا تبهگن تامين مي نمايند.

مثال: زمانيكه مشتري تصميم مي گيرد كه نياز خود را از يك تامين كننده خاص دريافت نكند ( به هر دليلي غير از رقابتي كه بين تامين كنندگانش وجود دارد) در واقع به صورت تبهگن مطلوبيتي را جهت حذف رقيب و يكه تازي در ميدان تجارت و تغيير سرنوشت بنگاه اقتصادي ساير تامين كنندگان فراهم مي آورد و سايرين از فرصت پيش آمده براي بالا بردن قيمت ، كاهش هزينه هاي كيفيت و نهايتا تحميل محصول نا مرغوب خود به بازار بهره مي گيرند. 

 

نظریه بازیها(۱)

نظریه بازیها (2)

نظریه بازیها(3)

نظریه بازیها(4)

 مسعود زمانیان

نظریه بازیها(4)

 

آينده پسرونده است

 

سیستمهای سریع ( جامعه سریع ‘ پردازشگرهای سریع ‘ سیمولاتورهای سریع ) قدرت بازسازی و شبیه سازی فضاهای واقعی تصمیم سازی را دارند . اين فضاهاي كاذب يا نمونه آماري قابل قبولي از جامعه آماري مورد تصميم هستند يا به نحو مورد پذيرشي ساماندهي شده اند و خصوصيات مشابهي با سيستم پيچيده اي دارند كه بستر تصميم سازي را مي سازد و يا پيش مدل خامي هستند كه در جريان سريع و مينياتوري تكامل خود روند كند تكاملي شكل گيري مدلهاي پيچيده و اصلي تصميم سازي را شبيه سازي مي كنند. اين سامانه ( كه مي تواند ارگانيك و زنده باشد) با سرعت واكنش بالايي امكان آينده نگري سيستمهاي بزرگتر با سطح نسبتا قابل قبولي از پيچيدگي را فراهم مي آورند. زياد پيچيده نيست. هميشه نياز به تجهيزات فوق مدرن الكترونيكي و رايانه اي ندارد. گيج كننده است اما شگردي است كه گاه در روابط رقيبانه خويش به كار بسته ايد.

مثال1 : مي خواهيد در مورد تصميم بزرگي با مرد اول تصميم سازي گروه (يا خانواده خود) چالشي داشته باشيد. پيش از ايجاد بستر براي آغاز بازي اصلي در گزينش گزينه هاي مطلوب ، با توجه به عناصر چهره حريف و نحوه واكنشهاي وي به رفتار هاي هيجاني ، سناريويي را طرحريزي مي كنيد كه در آن سيستم پاسخ و شيوه بازي وي را برآورد نماييد. سناريويي كه شايد اصلا ربطي به استراتژي رقابتي شما در بازي اصلي ندارد. سپس در ازاي نوع واكنش وي ، تصميم به انجام يا انصراف از بازي مي گيريد، بدون اينكه حريف از اين جريان اطلاع پيدا كند. (شگرد محك زدن ) . شما در اينجا با طرحريزي يك سناريو ، فضاي كاذبي را ايجاد نموديد كه با سرعتي بسيار زياد توانست با سوژه اصلي ارتباط برقرار كند و پيش بيني نسبتا قابل قبولي از رفتار سيستم هيجاني وي ارائه نمايد، بدون اينكه بازي اصلي انجام گرفته باشد.

مثال 2: شايعه سازي ، شگرد خلاقانه اي در ايجاد يك فضاي اطلاعاتي كاذب ساماندهي شده جهت برآورد رفتار استراتژيستهاي كوچكي است كه انرژي سينرژيك فوق العاده بالايي دارند.

 چند دليل براي اين رويكرد جالب در تصميم سازي وجود دارد :

1-  هزينه خسارتهاي ناشي از برگشت ناپذيري تصميم ها در قبال هزينه هاي ساخت يا سازماندهي يا ساماندهي اين سامانه يا سيستم شبيه سازي شده بسيار اندك است.

2-  ناتواني رياضي در تحليل سيستمهاي پيچيده كه بتواند بدون ايجاد تركيبي از شرايط اصلاح شده و فرضهاي تعديل شده ، برآورد نسبتا صحيحي از رفتار سيستم در آينده ارائه نمايد.

3-    همه تصميم سازان متخصصان رياضي و آمار نيستند.

4-  سرعت بسيار بالاي سيستمهاي سريع در شبيه سازي فضاي تصميم و برآورد واكنش سيستمهاي كلان تر گاه از محاسبات پيچيده ابر رايانه ها نيز جلو تر است.

5-  سطح خطا پذيري اين نوع تحليل غير رياضي در مقايسه با آناليزهاي مرحله به مرحله آماري با فرضهاي تعديل شده ، امكان ريسك بهره برداري از اين شگرد را فراهم آورده است.

6-  سيستمهاي سريع ، راهكاري است كه تصميم سازي را به مهارت تبديل مي كند و بخش هوشمندانه بازي را با توانايي هاي ارگانيك انسان ( يا هر تصميم ساز) پيوند ميزند. آتش نشان ها در لحظه اي وقوع آتش سوزي و مهار آتش گاه تصميم هاي فوق العاده سريع و هوشمندانه اي مي گيرند. اين تصميم ها نتيجه اندركنش آنها با شرايط نيست بلكه مهارتي است كه در ان لحظات كمتر به ذهن كار دارد و بيشتر يك فرآيند غير هوشمندانه است.

7-  آينده اي است كه در مشت سازندگان فضاهاي كاذب شكل مي گيرد  بسيار كمتر از تحليلهاي فرا واقعي رياضياتي و آماري انفعالي است. در تحليلهاي رياضي فرآيند تحليل هاي رياضي داد ها را دريافت نموده و در خروجي نتيجه تحليل را ارائه ميدهد. كيفيت دخل و تصرف در داده ها جهت جوابگويي مكانيزم اين فرآيند تنها مورد تجاوزگرانه رياضي است.

آنچه در فضاهاي كاذب بورس مي گذرد ، بستري از يك سيستم سريع براي تحليل نظريه هاي اقتصادي است . شايد بتوان روند كند بازار ( به ويژه بازار سنتي ) را با تغييرات بسيار پويا و سريع سود وزيان در متغيرهاي بازار بورس جبران نمود و امكان بازسازي و آزمودن نظريه هاي كلان تر را فراهم آورد. شايد بتوان با ايجاد موشهاي كاذب آزمايشگاه هاي رواني امكان بررسي و تحليل بسيار سريع و بي خطر تصميم هاي اجتماعي را با حداقل هزينه تامين نمود. شايد بتوان تاريخ تمدن را در ابعاد مينياتوري بازسازي كرده و در جريان سريع زمان ، تصميم سازان بزرگ را در ساخت و گزينش استراتژي هاي سياسي ياري نمود. شايد بتوان با ايجاد سيستمهاي سريع ، آينده نزديك را در چنگال خويش فشرد و به آناني كه نگران پيامد استراتژي هاي گزينشي خويش هستند و نوسان هاي ناخواسته وزن هاي احتمالي استراتژي هاي خود را در تونل زمان تحمل مي كنند ، مستانه خنديد.

 

پیاده خانه هشتم

 

گام به گام تا خانه هشتم ، خانه تعويض نقش براي پياده ها.  در شطرنج رسيدن به خانه هشتم براي پياده اي كه نبرد سختي را پشت سر نهاده است ، همراه با ارتقاء نقش در بازي است. مهره اي كه ناگهان كفه هاي تعادل استراتژيك نبرد را به تلاطم وا مي دارد و گاه خود قرباني تغيير نقش جسورانه اش مي گردد. اما براي تعدد نقشها در نظريه بازيها ، هيچ پايان دراماتيك يا تحول شگرفي را پيش بيني نمي كنيم. تعدد نقشها از جالب ترين شگردهاي بازي است. براي درك بهتر به مثالهاي زير توجه كنيد:

1) در يك شركت سه شريك كار مي كنند كه يكي از آنها تصميم گيرنده اصلي است. اين تصميم گيرنده براي رقبا فضاسازي كرده و از طريق ساير شركاي خويش كه توانايي بسياري در نقش آفريني چهره هاي مختلف دارند، دامهاي مذاكراتي ترتيب ميدهد. رقيب بيچاره در اين مذاكرات در برابر پيشنهادها و بذل و بخششهاي اطلاعاتي طرف مقابل ، با نمايش توانمندي خويش در نظر دارد كه جريان مذاكره را به سوي منافعش سوق دهد. ملاكهاي گوناگون تصميم را رو مي كند ، بازي را براي حريف نقابدار آگاهانه مي نمايد و مطلوبيت و اهداف تبهگن را به چرخدنده هاي واژگان و مفاهيم مذاكرات مي سپارد و درست هنگامي كه در انديشه خويش استراتژي بهينه اي را گلچين مي نمايد ، ناگهان مغلوب چهره واقعي حريف شده و در برابر تصميم پردازش شده وي زانو مي زند. واقعيت اين است كه قرار نيست در اين جلسات مذاكره تصميم سازي شود. (آگاهانه كردن يك سويه بازي)

 2) براي اقدام به يك واكنش خشن به حريم حريف پا مي گذاريد، استراتژي هاي مختلفي را در ذهن داريد كه تقريبا همه از يك جنس هستند. (نمي دانم شايد چك برگشتي داريد) ، ناگهان زني يا ريش سفيدي در صحنه نمايان شود و از راه حلهاي عجيب و منافع يك سويه حريف سخن گويد. دعوت به سعه صدر و بزرگواري و بخشايش كند و بهشت و جهنم معامله نمايد. چه مي كنيد؟  اگر همين منطق و گفتار از زبان حريف خارج مي شد، آيا براي شما پذيرفتني بود. شما در اينجا در برابر تائوهاي شخصيت خود زانو زديد. شخصيتي كه تلقي هاي متفاوتي از نقشهاي مختلف دارد و ذهنتان ، به دليل برداشتهاي غير واقعي و شرطي شده ، امكان تصميم سازي درست و درك مطلوبيت را ندارد . به راحتي و شايد با لبخند باخت را در آغوش مي گيريد و با بردهاي آسماني به منزل مي رويد .( افسون نقشها در ايجاد واكنشهاي شرطي)

3) همه مديران ، مردان دومي دارند كه نقش بازان چيره دستي بوده و كانالي غير رسمي براي آزمودن واكنشهاي حريفان در برابر استراتژيهاي غير عجولانه خويش هستند. بايسته است بگويم كه هنوز رسما تصميمي گرفته نشده است. سازمان قدرت اين مديران نيازمند اين نقش آفرينان است. كساني كه امكان گمانه زني را از حريفان زيرك سلب نموده و با ايجاد پراكندگي در نشانه هاي دريافتي حريفان ، پيشگويي و پيش بيني بازي را غير ممكن مي سازند. ( اغتشاش در گيرنده هاي حريف – برگشت پذير نمودن استراتژي)

4) نخستين استعمارگران به همراه خود مسيونر هاي مذهبي را هم بردند. دري را كه براي دزدي بكوبند ، گشوده نخواهد شد، بنابراين با نام خدايي كه برابري و برادري را تبليغ مي كند از در قلبها وارد مي شوند و در گنجينه ها را مي گشايند. (مشكل از ايمان نيست از آگاهي مومنان است) در واقع يكي از پيامدهاي تعدد نقشها ، ايجاد اعتماد در حريفان است. قصه بزغاله ها و مامان گرگه را كه به خاطر داريد. (ديوار هاي كاذب اعتماد)

نيازي نيست افراد مختلفي در تعدد نقشها حضور داشته باشند. نيازي نيست براي صحنه پردازي دروغ گفت. نيازي نيست همواره نقش اصلي را پشت نقشهاي فرعي پنهان نمود. كافي است اصالت را از نقشها گرفت. تصميم سازي جهت دستيابي به امتياز هايي است مطلوبيت هايي را تامين نمايد. اگر سهامداران اهداف تبهگن با يك نقش ، شريك هزينه ها شوند و سهامداران واقعي با نقشي ديگر در يكسان سازي استراتژي همراهي نمايند و حريفان به هر دليلي مغلوب نقش سومي گردند ، بهترين نتيجه با آفريدن تمامي اين نقشها حاصل خواهد شد. نقشها را بايستي از شخصيتها زدود. بايستي درك صحيحي از آنچه به عنوان نماد هاي شخصيتي و هويتي ديگران مي بينيم و آنچه وجود دارد ، داشته باشيم. توجه كنيد كه خواسته اي صاحب نقش چيست؟ نگرش دقيق به مطلوبيت هاي تامين شده و نقشهاي ظاهر شده ، شما را از دام تعدد نقشها مي رهاند.

 پياده خانه هشتم با هر نقشي كه به ميدان در آيد و با هر جسارتي كه خانه هاي خونين نبرد را بپيمايد ، باز هم خدمتگزار شاه و نگهبان منافع وي است.

 

بازی با دم شیر

يكي از ويژگيهاي تصميم گيري در شرايط رقابتي ،  بازگشت ناپذيري آنهاست. همچون مباحث پيشين آناليزهاي آماري نظريه بازيها را فعلا كنار مي گذاريم و به شواهدي از سازوكار طبيعي ذهن و واكنشهاي تحليلگرانه و تجربي آن در شرايط رقابتي بسنده مي كنيم و به تكنيكهاي رايجي مي پردازيم كه نمونه هايي از يك فرآيند ذهني در بازيهاي اجتماعي هستند.

در مقاله اي اشاره كرديم كه مردم از شرايط عدم قطعيت فراري هستند اما اين بدين معنا نيست كه در هيچ بازيي شركت نمي كنند يا هيچ برآوردي از پيشامدها در آينده ندارند و بر اساس فاكتورهاي احتمالي تصميم نمي گيرند. مردم با اميد رياضي زنده اند و روند سيستماتيك حيات خود را از لابلاي تيغه هاي تصميم هاي رقابتي پي مي گيرند. آنچه ايشان را از بازي بر حذر مي دارد منافع سينرژيك همكاريهاي گروهي است. براي اين منظور بايستي محتوي تصميم ها و استراتژي ها از چارچوب بازي خارج شود تا سوي ديگر استراتژي احساس امنيت و تامين منافع نمايد. گاه بسيار ناخواسته ، شگردهاي نظريه بازيها سوي مقابل اقدامات استراتژيك را وادار با مقابله و رقابت مي نمايد در حاليكه همكاري وي بهره و سود بيشتري دارد.  مسلما اين نوع موضع گيريها كه در بافت بازيهاي برد-باخت بيشتر از ساير بازيها مشهود است عملا حصول غير كامل اهداف و هزينه هاي اتلاف انرژي و تغيير مطلوبيت و هزينه هاي تغيير و استحاله در نتيجه را به دليل تاخير در برآورده شدن اهداف در پي دارد. بهره گيري از شگردهاي بازي در روابط خانوادگي ، روابط درون سازماني ( بازيهاي هدايت نشده) ، حتي روابط اجتماعي ، اجتماع را از مسير درست و ايمن خارج نموده و امكان برقراري و سازماندهي و ساماندهي فعاليتها جهت حصول به اهداف كلان و بلند مدت را غير ممكن مي سازد. شايد بتوان يكي از دلايل شكست فعاليتهاي گروهي ايرانيان را افراط ايشان در ايجاد و توسعه بازي در هر گونه رابطه اي دانست كه عملا سينرژي گروه را به سوي تخريب مضاعف دستاوردها و برگشت ناپذيري استراتژيهايي كه به راحتي قابل ترميم هستند ، سوق مي دهد. شايد براي ما ايرانيان باور كردني نباشد كه بتوان بدون دروغ ، زندگي كرد و موفق بود. هنوز در خانواده هاي ما ، فرزندان به پدر و مادر و آنها به يكديگر به راحتي دروغ مي گويند. اگر در روابط اعضاي يك خانواده ، امكان راستگويي و توان پذيرش نتايج آن فراهم آيد ، هيچگاه آنها خود را بازيگر بازيي نمي بينند كه در آن استراتژي دروغ بر راستگويي ارجحيت داشته باشد. اين دروغگويي ها ، پيامد تقلبها ، مجازاتهاي افراطي بيروني ، واكنشهاي نامتناسب و اعتماد شكني دروني افراد با خود و ديگران است. پيوند هاي بسياري را مي توان به سادگي و نا خواسته با وارد كردن ضربه اي از يك تصميم نادرست به بازي مبدل كرد و تارو پود آنرا از هم گسست و جريان رقابتي را ايجاد كرد كه گاه بسيار غير منصفانه ، همه سرمايه ها را بلعيده و گروه را از منافع سينرژيك آن محروم نمايد.

 بازي مثل فرو ريختن مهره هاي دومينو ، مثل شيوع يك بيماري ، مثل يك انفجار سريعا فراگير و همه گير مي گردد. شايد در زنجيره يك بازي شروع خوبي داشته باشيد اما از باختهاي بيماري رقابت ( جنبه هاي فراگير و غير ملزوم بازي) بايستي بسيار بيمناك باشيد. فرض كنيد همه در يك جنگل ، در هر وضعيتي شكار كنند ، مسلما تعادل نظام طبيعت به هم مي ريزد. بايستي خدا را سپاسگزار بود كه جانداران بي عقل و منطق دنياي وحوش حداقل اين نكته را درك كرده اند. در دنياي سرمايه داري نيز به اين نتيجه رسيده اند كه با خيلي چيزها نبايد بازي كرد و بازي را به عرصه هايي كه امنيت و تداوم پيوندهاي اجتماعي را تضمين مي كند ، گسترش داد. نيازي نيست كه يك شهروند هنگام خارج شدن از دنياي چهار ديواريش ، خود را در رقابتي نفسگير و بي پايان براي تجاوز كردن و هتك منافع فردي احساس كند. نبايستي اعتماد انسانها را از زندگي در جامعه از ايشان سلب كرد . بر اساس قوانين اقتصادي نيز رقابتي كه توجيه نداشته باشد يك سرمايه گذاري با هزينه هاي پاينده اي است كه تنها نتيجه اش بده _ بستانهاي بي نتيجه و بدون پيامدهاي سودآور است و فقط اعتبار فعاليتهاي سالم بنگاه ها را به خطر مي اندازد. متاسفانه در ايران شركتهاي بزرگ مشتري ( كه غالبا دولتي نيز هستند ،) روشهاي بازيهاي مخرب را به زنجيره تامين انتقال داده و رقابتهاي غير اقتصاديي را ايجاد مي كنند كه اگرچه به بالا رفتن سهام آنها منتهي مي گردد ليكن در امتداد خود در زنجيره تامين به حذف تامين كنندگان ضعيفي منجر مي گردد كه پايه هاي اقتصاد صنعتي را شكل مي دهند . 

 

 

 

نظریه بازیها(۱)

نظریه بازیها (2)

نظریه بازیها(3)

 مسعود زمانیان

 

نظریه بازیها(3)

اميدوار به رياضي

 

   انسانها با اميد رياضي زنده اند و به زندگي ادامه مي دهند. اميد رياضي((E(x) حاصلضرب دو پارامتر است كه عبارتند از ارزش هر استراتژي (x)  در احتمال متناظر با پيش آمدن آن (Fx) مي باشد. در شکارگاه ، بزرگي و فربهي شكار ، ارزش بازي و احتمال به دام انداختن آن ، احتمال متناظر آن است كه اميد رياضي شكار را شکل مي دهند. افزايش هر يك از دو عامل در افزايش اميد رياضي موثر بوده و انگيزه هاي حضور در بازي را بيشتر مي نمايد. اما اين دو پارامتر گاه طبق فرمولهاي خاصي به هم وابستگي دارند.( مثلا بزرگي سنگ و احتمال پرتاب آن )

 زمانيكه اولين گزينه ، پذيرفتن ورود هوشمندانه به يك بازي باشد ( مثل شركت در يك قمار يا شرط بندي) بايستي يك حداقل اميد رياضي وجود داشته باشد( آستانه پذيرش بازي) مي توان اين حداقل اميد رياضي را آستانه تحريك (يا پذيرش) نامید. در اهداف تبهگن كه سهامداران پنهان حضور مستقيمي در بازي نداشته و با يك سازوكار بسيار پيچيده از منافع آن سود مي برند ، نيز آستانه تحريكي براي نقش آفريني وجود دارد. آيا اين سهامداران نيز بر اساس اميد رياضي كه به حضور ساير نقش آفرينان در بازي دارند براي زندگي و جلب مطلوبيت هاي خود تصميم سازي مي كنند؟ آيا قانون چرخه طبيعت است كه انگل ها را به وجود ميزبانان امیدوار كرده است يا اميد رياضي آنها به تعادلي است كه در نظام توليد کننده و مصرف کننده در طبيعت وجود دارد؟

شناخت ارزشهاي واقعي هر استراتژي از يك سو و برآورد صحيح احتمالهاي متناظر با آنها از سوي ديگر از مقدماتي ترين مراحل تصميم سازي است. در هر فرآيند تصميم سازي علاوه بر جنبه هاي شخصي ، وجه رقابتي آن ايجاب مي نمايد كه نيم نگاهي به حريف ( يا حريفان ) با ارزشهايي كه مطلوبيت آنها را رقم مي زند و فاكتور موثر بر احتمالات و برآورد ايشان داشته باشيد. اين نگرش در   گام نخست در طراحي بازيها و در گام بعدي درگزينش استراتژي بهينه موثر است. توجه داشته باشيد حتي در تعاملهاي فنآورانه (مثلا سير تكاملي مواد يا خدمات در زنجيره تامين كه مرحله به مرحله با ارزش افزوده همراه است)  مي توان بازي مجموع غير صفري را ساماندهي نمود كه زنجيره اي از سهامداران را همكارانه كنار هم به تعامل وادارد اما از سوي ديگر تقسيم ارزش به دست آمده و تعيين سهم هر يك از ذينفعان ، بازي مجموع صفري است كه كاهش سود يكي برابر است با افزايش منافع ديگري و بالعكس.  توجه داشته باشيد كه هر يك از سهامداران به مقدار اميد رياضي خويش از سود محتمل حاصل از فروش محصول نهايي ، چشمداشت دارند و فاعلانه برنامه ريزي نموده و بازي مي كنند . در رابطه با بخشي از ارزش كه فراتر از مقدار مورد انتظارشان است خواهان قواعد جديدي از بازي جهت افزايش ميزان سهم يا احتمال دستيابي به آن در بازه هاي معين زماني خواهند بود و بسيار منفعلانه ظاهر مي شوند. در قبال مقادير كمتر از انتظار به دنبال بيمه هاي تضمين كننده اي هستند كه استراتژي را برگشت پذير ساخته و يا توانايي جبران هزينه هاي برآورد نشده را داشته باشد. در اين حالت درجه انفعال به حدي بالاست كه استراتژيستها دست به دامان قضا و قدر مي شوند.

به نظر من ،  چالشي كه در آن اميد رياضي حريفان در حوزه هاي تحت كنترل مديريت مي شوند ، يكي از پيچيده ترين و دير فهم ترين بخشها در بازيها است. وابستگي متغيرهاي محتمل به يكديگر و كشف احتمالات شرطي و طراحي چگاليهاي احتمالي توام ،  با هدف ايجاد ارتباط بين حوزه هاي خارج از كنترل و حيطه هاي كنترل پذير امكان تصرف درتوابع توزيع احتمالات متناظر با استراتژي حريف و تغيير اميد رياضي وي را فراهم مي آورد.

توجه داشته باشيد كه اميد رياضي از جنبه احتمالي آن (پارامترهاي عدم قطعيت) داراي دو بستر كاملا نا همگون است . يكي بازه زماني كه تعريف تابع توزيع احتمال را توجیه پذير مي سازد و در اين بازه ديناميك تغييرات الگوي احتمالي پيشامدها قابليت فرموله شدن داشته يا ويژگي پيش بينانه خود را حفظ مي كند. اين بازه وابسته به سرعت وقوع پيشامدها و تبادل پيامد هاست و موثر بر فراواني ستانده هاي مختلفي است كه از حضورهر پيشامد كسب مي شود. ديگري جمعيت آماريي است كه ستانده هاي يك پيشامد استراتژيك را در قالب يك توزيع احتمالي هم زمان و ایستا نمايش مي دهد. به بياني ساده تر يكبار بايستي منتظر بمانيم كه با گذشت زمان و وقوع پيشامدهاي مختلف براي يك نمونه از جامعه آماري ، پديده مطلوب ايجاد شود و بار ديگر ، جامعه آماريي در اختيار داريم كه امكان پوشش تمامي پيشامدهاي محتمل را داشته و امكان بروز پديده مطلوب در بخشي از پيكره اين جامعه وجود خواهد داشت. مثلا اگر احتمال واگير يك بيماري 0.5 % براي هر شهروند در يك بازه زماني مشخص باشد مي توان انتظار داشت كه به طور ايستا در کسر مشخصي از آن بازه  از يك جمعيت 1000 نفري در معرض ابتلا ، 5 نفر بيمار شده باشند.

با يك مثال ،كمي مطلب را باز مي كنيم:

مدير يك واحد توليدي ناگهان اعلام مي كند كه قصد دارد سطح دستمزدها را به مقدار مشخصي كاهش دهد. اين استراتژي به زيان كاركنان و به نفع واحد توليدي است. هر يك از كاركنان آزاد است كه بر اساس شرايط جديد به كار ادامه داده يا واحد توليدي را ترك نمايد. براي مدير واحد توليدي از يك سو پذيرفتن شرايط جديد از سوي كاركنان ، سود بيشتري را براي واحد به همراه دارد و از سوي ديگر نپذيرفتن شرايط توسط ايشان منجر به ترك كار و عقيم ماندن فعاليتهاي بنگاه اقتصادي مي گردد. حال از منظر اميد رياضي اين استراتژي را تحليل كنيم:

1-    اميد رياضي كاركنان:

کارکنان به دو بخش تقسيم مي شوند . گروهي كه با ترك كار فرصتهاي شغلي خوبي در اختيار دارند و گروهي كه تهديد هاي محيط بيرون بيشتر از فرصتهاي آن است. اميد رياضي كسب درآمد در ازاء كار  با حقوق پايين در آن واحد توليدي + اميد رياضي زيان ناشي از ترك كار ، اميد رياضي كل اين استراتژي براي كاركنان را تشكيل مي دهد. پس در تحليل استراتژيك كاركنان بايستي به اين دوگانگي توجه داشته و قابليت انعطاف در استراتژي كاهش دستمزد را كليشه اي و يك سويه ننگريست.

2-  اميد رياضي مدير واحد توليدي شامل سود مورد انتظار به دست آمده از كاهش سطح دستمزد + هزينه هاي خسارت از دست دادن نيروي انساني +  هزينه هاي جبران كاركنان ترك كار كرده + فرصت سود به كارگيري مبالغ صرفه جويي شده است. بايستي توجه داشت كه ادامه منطقي بازي منوط به شرايط زير براي مدير واحد است :

الف) تعداد كاركناني كه واحد را ترك مي كنند به قدري زياد نباشد كه سازمان قدرت ترميم خود را از دست بدهد.

ب) سود مورد انتظار از كاهش دستمزد در مقايسه با هزينه هاي مورد انتظار ناشي از جايگزيني كاركنان جديد توانايي پاسخ به انتظارات اين ريسك را داشته باشد.

ج) تمامي فاكتورهاي احتمال در اختيار كاركنان بوده و پذيرفتن يا نپذيرفتن شرايط جديد است كه اميد رياضي كاركنان و مدير واحد را شكل مي دهد. در واقع دستيابي به ارزشهاي مورد انتظار مدير واحد منوط به سطح هوشمندي و مخاطره پذيري كاركنان در پاسخ محتملشان است و بخشي از ارزش استراتژي توسط مدير واحد تعيين مي شود.

فرض كنيد مقدار کاهش يافته دستمزد به قدري است كه با نسبت 80 به 20 كاركنان با شرايط جديد به كار ادامه دهند. سياستهاي مدير واحد جهت عقيم نماندن اين استراتژي بعد از اين آغاز مي شود . مسلما با توجه به جمعيت آماريي كه اين احتمال را پوشش مي دهند، عملا 20 % كاركنان ترك كار مي كنند. بنابراين سازمان بايستي قابليت ترميم 20 % پيكره نيروي انساني را داشته و همزمان شرايط قبلي توليد را حفظ نمايد ( حفظ اين شرايط به اين معنا نيست كه هيچ نوساني در برنامه هاي سازمان مشاهده نشود) همچنين بايستي سازمان آماده موجهاي مخالف بعدي باشد. زمانيكه هر بازيكن با اتمام بازه زماني "قبول شرايط با نسبت 80% " به دوره بحراني " طغيان با نسبت 20% " رسيده و عملا مخالفت درتمامي سازمان تا پايان دوره   فراگيرمي گردد. تاخير در واكنش ساير كاركنان فرصت سودي است كه واحد از ان بهره برداري مي نمايد ( و شايد استراتژي را برگشت ناپذير سازد) . با رسيدن به زمان بحران مي توان با تغيير در مقدار ارزش استراتژي فوق (به شكل افزايش جزئي دستمزد و اعطاي ساير امتيازها) براي كاركنان مجددا چالش دوباره اي را جهت تغيير اميد رياضي ايشان و بازه جديدي از زمان ساماندهي كرد. تغيير شرايط محيط و برآورد اين تغييرات (فرصتهاي شغلي و تورم و نوسانهاي بازار و شرايط فصلي كار ، ... ) در تحليل تغييرات شكل توزيع احتمال در بازه زماني مورد نظر موثر خواهد بود.

اميد رياضي ، نگرشي كاملا شخصي به آينده است. نگرشي با جهت ارزش مدارانه كه مي خواهد با بومي سازي آينده در حيطه هاي هوشمندي نسبي انسانها ، به پيشامدها سرعت داده و يا آنها را كند نمايد. اميد رياضي عجين شده با عدم قطعيت است و سرچشمهِ‌ ترسها و اضطرابها و دلشورگي هاست. انسان بدون اميد رياضي نيازي به هدف نيز  ندارد.

براي پديده هايي كه ارزش فوق العاده بالايي دارند ، گاه مكانيزم تصميم سازي از فاكتورهاي احتمالي اميد رياضي چشم پوشيده و بر اساس سازوكار ديگري كه از جنس هوش خوداگاه نيست، استراتژي بهينه را تحميل مي كند. براي زنده ماندن نيازي به برآورد احتمال و اميدواري نيست ، تنها بايستي زنده بود و زنده ماند.

 

 

نظریه بازیها(۱)

نظریه بازیها (2)

 مسعود زمانیان

 

 

نظریه بازیها (2)

بازيهاي مجموع غير صفر

دربازيهاي مجموع غير صفر , يک مجموع ارزش تثبيت شده وجود دارد . هرمرحله پيروزي براي يک بازيکن به معني باخت بازيکن ديگر است . بازيهاي مجموع غير صفر به معني اين است که هر دو بازيکن بالقوه  توان بدست آوردن يا از دست دادن را دارند که وابستگی بسياری به استراتژي ايشان دارد. به بازي ( chicken ) توجه نماييد , دو نوجوان در اتومبيلهايشان به سرعت به طرف يکديگر مي رانند. اگر يکي بترسد و منحرف شود ديگري مي برد . اگر هردو منحرف شوند هيچکس نمي برد اما هر دو باقي مي مانند. اگر هيچ کدام منحرف نشوند هر دو ماشين هايشان و احتمالا زندگيشان را مي بازند . استراتژي برد ( ايده آل ) ؟ انحراف

بازي مشهور مجموع غير صفر ديگر معماي زنداني است: دونفر که مظنون به شرکت در يک سرقت مسلحانه هستند در جريان يک درگيري شديد دستگير مي شوند. هر دو جداگانه مورد بازجويي قرار مي گيرند و وعده يک معامله با شرايط يکسان ( به هر دو ) داده مي شود:

" اگر تو دوستت را لو بدهي مي تواني آزاد شوي ولي دوستت 5 سال حبس خواهد شد . اگرشما هر دو يکديگر را  لو بدهيد , هر دوی شما به سه سال حبس محکوم خواهيد شد و اگر هيچکدام يکديگر را لو ندهيد , هر دو يک سال در مرکزبازپروري خدمت خواهيد کرد ."

 اگر شما يکي از زنداني ها بوديد چه مي کرديد؟

اين مورد مثالي از بازي مجموع غير صفر بدون نقطه زيني مينيماکس مي باشد. شرط خدمت براي هر دو زنداني بهترين شرط است هر گاه هر دو دهانهايشان را بسته نگه دارند . اما در شرايط فردي ( بدون احتساب منافع طرفين ) بهتر آن است که دوستتان را لو بدهيد .

دراينجا موردي را مي خواهم مطرح نمايم که جنبه مثبت تري دارد و در کلاسهاي درس بحثهاي زيادي ايجاد مي نمايد:

يک آدم خير عجيب 3000 دلار به هر عضو کلاس که آن را از او بخواهد اعطا مي کند مشروط بر اينکه همه شما در صورت خواستن هديه فوق کلمه " بلي" را نوشته باشيد. اکنون همان آدم خيرعجيب بنا به اعتقادي که به تلافي تواضع و حس مشارکت دارد درقبال اينکه هر کسي بنويسد " نه " يعني نميخواهم , به هر عضوي 10000 دلار مي دهد و  اگرفقط يک نفر بنويسد " بلي" يعني مي خواهم مثل قبل فقط 3000 دلار به همه خواهد داد و اگرهمه بنويسند " نه " نمي خواهم , هيچ چيزي دريافت نخواهند کرد. اگر شمابوديد چه مي کرديد؟

آيا شما 3000 دلار را تضمين ميکرديد يا به بقيه کلاس جهت دريافت 10000 دلار اعتماد مي کرديد ؟

 اغلب اين بازيها, بازيهاي آفت اشتراک (منافع)  ناميده مي شوند, و اين بازيها در ارتباط با موقعيتهاي اخلاقي بسيار قابل توجه هستند. آيا شما راي مي دهيد ؟ همکاري در يک امر خيرچطور؟ انجام اين چيزها مستلزم صرف وقت و پول شماست ولي تلاش فردي شما تاثير زيادي نخواهد داشت. اگر افراد بيشتري همياري داشته باشند, آن وقت نتيجه متفاوت خواهد بود.

 جنگ ، يك بازي تصادفی است , با  N  بازيکن , مجموع غير صفر و بدون آگاهي کامل از وضعيت بازي که به هوشياري و زيرکي فوق العاده ,همچنين تفکري برمبناي استراتژي نياز دارد, جنگ نياز به ريسک هم خواهد داشت . نقطه زيني ممکن است رسيدن به اين نتيجه باشد :

" ما جنگ را پيروز خواهيم شد , اما قريب به يقين چندين چالش و نبرد را از دست خواهيم داد . " 

اميدواريم هر استراتژي که در مذاکرات سياسي و يا نظامي اتخاذ مي نماييم به نتيجه مطلوبي بيانجامد ( يعني تعداد شکستها و باج ها در چالش ها و مذاکرات بينابين کاهش يافته و با حداقل باختها به برد دست يازيم ).

 

طرحي از يك شبكه

 

در اينجا مي خواهم طرحي از يك شبكه بازيها ارائه دهم. ايده اي براي يك مدل ذهني (از جمله سيستمهاي سريع براي تحليل ذهني) كه بتواند به پرسشهايم از پيچيدگي هاي بازار و تعاملهاي آن پاسخ گويد و زنجيره تامين را كه حلقه هاي در هم تنيده اش همچون كلافهاي DNA با ويژگيهاي منحصر به فرد خود ، قانون وراثت بازار صنعتي را شكل مي دهند، پيش بيني و تعريف نمايد. رفتارهاي زيركانه و متعامل تامين كنندگان و مشتريان و مصرف كنندگان را در نوسانات ريسكهاي اقتصادي بازار سر و سامان دهد. باز هم مي گويم اين برداشتي آزاد بر مبناي يك تخيل براي توجيه هاي لذت بخشي است كه خود مي تواند الگويي براي طرحي نو و ديدگاهي براي آفريدن و خلاقيت باشد و تنها جنبه هاي بازيگرانه آن با استفاده از سيستمهاي سريع و طراحي آن براي شبيه سازي مد نظر بوده است و هيچ ارتباط يك به يكي براي اين تحليها متصور نبوده ام.

در اين شبكه ، همه شطرنج بازي مي كنند اما علاوه بر قراردادهاي رايج دريك بازي شطرنج بر اساس قوانين اين شبكه ، قراردادهاي ديگري نيز بر جريان بازي موثرند و رفتارها و مطلوبيتها را پيچيده تر مي نمايند:

1-   در هر بازي مهره هايي از دو طرف قرباني مي شوند تا استراتژيها شكل گرفته و برد و باختهارقم بخورند. هر بازيكن در بازي بعدي تنها مي تواند با مهره هاي باقي مانده خود از بازي قبلي به علاوه مهره هاي به دست آمده از حريف ، تركيب جديد مهره هايش در بازي جديد راايجاد كند. در شبكه ما ، هنوز بازيكن اجازه استفاده از مهره هاي اضافي را نداشته و بيشتر از مهره هاي قراردادي بازي نمي تواند در چيدمان خود استفاده نمايد. ليكن براي اينكه ارزش مهره ها همچنان حفظ شود ، وي مي تواند با رعايت ارزش قراردادي تعريف شده براي آنها (8 پياده معادل يك وزير و ...) ، قبل از آغاز بازي از سرمايه انباشته خود در بازي قبلي براي تغيير نقش مهره ها و تكميل چيدمان خود بهره برداري نمايد. اين قانون،  محدوديتي است كه استراتژيهاي بهينه را تغيير داده و به غير از مطلوبيت مات نمودن حريف در بازي ، مطلوبيتي را در تركيب استراتژيك بازي شكل مي دهد كه اين بردها با كمترين مهره از دست داده (هزينه بازي) و بيشترين مهره به دست آمده (درآمد بازي) ، تامين گردد.

2-   هر بازيكني در گزينش بازيكن حريف و موقعيت خود در شبكه  آزاد بوده و تنها توافق دو جانبه مجوز آغاز يك بازي است انتخاب بازار). همچنين مي توان با توجه به اميد رياضي برد بر گرفته از ارزش مهره هاي انباشته ، با حريفان جديد بازيهاي جديدي را سرو سامان داد (توسعه ) .

ويژگي هاي شبكه و مطلوبيتهاي تغيير يافته بازيكنان امكان برآورد رفتار شبكه را فراهم مي آورند:

1-     شبكه همواره پويا بوده و اميد رياضي ناشي از برد ها و باختها به علاوه مهره هاي تبادل شده ، انرژي شبكه را تامين مي نمايد.

2-   خود سازماندهي اصل اول مديريت آن است. دخالتهاي خارج از شبكه و تنظيم قوانين و قراردادهاي خاص بر پويايي آن موثر بوده و مي تواند مسير برد و باختها و جريان مهره ها ي تبادل شده را تغيير دهد. مثلا در صورتيكه مهره هاي انباشته مشمول مالياتهاي انباشتگي شود ، مطلوبيت حضور در شبكه افزايش مي يابد و بر عكس در صورتيكه كارمزد مهره هاي انباشته ، سودی را تضمين نمايد كه توان مقابله با نوسانات بازيهاي شبكه و ريسكهاي آن را داشته باشد ، تمايل به خروج از شبكه مطلوبيت منطقي و عاقلانه اي خواهد بود.

3-   در شبكه امكان سرمايه گذاري به روي بازيهاي ديگران با بكار گيري سهمي از مهره ها وجود داشته و هيچ مانعي براي شراكت هاي چندگانه وجود ندارد. توجه داشته باشيد اين تمايل به سرمايه گذاري هيچ تناقضی با قرارداد هاي بازي در شبكه ندارد زيرا نهايتا يك زمينه توافقي و 16 مهره سرنوشت برد ها و باختها را تعيين مي نمايند. مطلوبيتي كه در برد و باختها نهفته است ، باعث ايجاد تمايل به سرمايه گذاري سايرين و توسعه بازيهاي بازيكنان "بيشتر برنده" است. عاملي كه مي تواند مطلوبيت تبادل مهره ها در بازي و مطلوبيت برد بازي را به تعادل برساند و آنتروپي طبيعي بازي را توجيه نمايد.

4-   مطلوبيت پنهاني كه به عنوان يك هدف تبهگن مي توان از آن نام برد . تمايل شبكه به گسترش و حفظ بازيكنان در بازي است. در صورتي كه بازيهاي شبكه منجر به باختهاي پياپي سرمايه داران ضعيف و تقويت سرمايه داران كلان گردد، شبكه كوچكتر شده و موضع انفعالي بازيكنان حذف شده و حجم سرمايه گذاريهاي اين بازيكنان به روي بازيهاي برنده در شبكه منجر به ايجاد قطبهاي بزرگي از برنده ها گشته و سطح رقابتها به مرحله اي مي رسند كه يا بر عليه قرارداد هاي جاري شبكه قد بر مي افرازند و آن را دچار سنتز مي كنند يا انباشتگي مهره ها را افزايش داده و گردش و پويايي شبكه را دستخوش تغييرات منهدم كننده اي مي نمايند.

5-    ويژگي ديگري كه مي توان براي اين گونه شبكه ها متصور بود ، باز بودن آنهاست. يعني شبكه هايي با ديدگاه هاي غير حمايتي ، زمينه هاي بكري را مي جويند كه امكان پوشش حوزه هاي ديگر فعاليت را داشته و با ايجاد پيوند بين شبكه ها ، توسعه جهاني آن را رقم بزند.

6-   شبكه هاي خورنده و سرمايه مدار ( كه امكان برد و انباشتگي مهره ها را دارند) تمايل به گسترش بازيها و افزايش ارزش وروديها دارند. بدون وروديها ، مطلوبيت برد و باختها ارجح تر از مطلوبيت تبادل مهره ها گشته و نزاع و قانون شكني پيامد غير منطقيي در سرنوشت اينگونه بازيها در شبكه ها خواهد گرديد. توسعه منابع به عنوان بهترين راهكار ، تزريق سرمايه براي حضور بازيكنان جديد يا ادامه بازي براي خسارت ديدگان و توسعه بازي برندگان از شگردهاي حفظ پويايي شبكه است. بايستي اميد رياضي را در مطلوبيت تبادل مهره ها افزايش داد.

7-   براي اتصال شبكه ها به يكديگر و امكان ريسك بازيكنان در مرزهاي اين شبكه ها ، نيازي به اعمال محدوديت در استراتژي ها و بلوكه نمودن راهبردهاي حفظ و افزايش سرمايه و حمايتهاي غير منطقي از بازيكنان وجود ندارد، تنها همسان سازي قراردادهاي بازي در بخش بسيار گسترده اي مي تواند عدم قطعيت راههاي ارتباطي شبكه ها و پيوستن زنجيره بازيها به يكديگر را كاهش دهد. براي اين منظور مي بايستي قوانين بازي تغيير نكنند ، ارزش مهره ها همسان بمانند و امكان تقلب براي حريفان فراهم نگردد، در مقابل ، استراتژيهاي حضور در بازي و تركيب بهينه براي برد ، خود به خود سازمان دهي شده تا امكان ادغام و يك پارچه سازي شبكه ها در يكديگر فراهم گردد و بر اساس ويژگي خود سازمان دهي در پيكره آن ، امكان تفكيك و قطبی شدن منافع منتفی شود.

8-   شبكه تعلق مليتي ندارد. واقعيت اين است كه نه مليت ، نه مرز ، نه جغرافياي اعضاي شبكه ، توانايي تمايز در نحوه بازي و جريان منافع را نخواهند داشت. تحميل هنجارهايي كه يكپارچگي شبكه را متاثر نمايند ، تنها بقاي بخشهاي تفكيك شده از شبكه را تهديد مي كنند. زيرا پايستگي شبكه منوط به تمايل بازيكنان به انتخاب حريفان و گزينش موقعيتهاي بازي است. انزوا در شبكه منجر به مرگ مي گردد.

 

نظریه بازیها(۱)

مسعود زمانیان