نظریه بازیها(4)
آينده پسرونده است
سیستمهای سریع ( جامعه سریع ‘ پردازشگرهای سریع ‘ سیمولاتورهای سریع ) قدرت بازسازی و شبیه سازی فضاهای واقعی تصمیم سازی را دارند . اين فضاهاي كاذب يا نمونه آماري قابل قبولي از جامعه آماري مورد تصميم هستند يا به نحو مورد پذيرشي ساماندهي شده اند و خصوصيات مشابهي با سيستم پيچيده اي دارند كه بستر تصميم سازي را مي سازد و يا پيش مدل خامي هستند كه در جريان سريع و مينياتوري تكامل خود روند كند تكاملي شكل گيري مدلهاي پيچيده و اصلي تصميم سازي را شبيه سازي مي كنند. اين سامانه ( كه مي تواند ارگانيك و زنده باشد) با سرعت واكنش بالايي امكان آينده نگري سيستمهاي بزرگتر با سطح نسبتا قابل قبولي از پيچيدگي را فراهم مي آورند. زياد پيچيده نيست. هميشه نياز به تجهيزات فوق مدرن الكترونيكي و رايانه اي ندارد. گيج كننده است اما شگردي است كه گاه در روابط رقيبانه خويش به كار بسته ايد.
مثال1 : مي خواهيد در مورد تصميم بزرگي با مرد اول تصميم سازي گروه (يا خانواده خود) چالشي داشته باشيد. پيش از ايجاد بستر براي آغاز بازي اصلي در گزينش گزينه هاي مطلوب ، با توجه به عناصر چهره حريف و نحوه واكنشهاي وي به رفتار هاي هيجاني ، سناريويي را طرحريزي مي كنيد كه در آن سيستم پاسخ و شيوه بازي وي را برآورد نماييد. سناريويي كه شايد اصلا ربطي به استراتژي رقابتي شما در بازي اصلي ندارد. سپس در ازاي نوع واكنش وي ، تصميم به انجام يا انصراف از بازي مي گيريد، بدون اينكه حريف از اين جريان اطلاع پيدا كند. (شگرد محك زدن ) . شما در اينجا با طرحريزي يك سناريو ، فضاي كاذبي را ايجاد نموديد كه با سرعتي بسيار زياد توانست با سوژه اصلي ارتباط برقرار كند و پيش بيني نسبتا قابل قبولي از رفتار سيستم هيجاني وي ارائه نمايد، بدون اينكه بازي اصلي انجام گرفته باشد.
مثال 2: شايعه سازي ، شگرد خلاقانه اي در ايجاد يك فضاي اطلاعاتي كاذب ساماندهي شده جهت برآورد رفتار استراتژيستهاي كوچكي است كه انرژي سينرژيك فوق العاده بالايي دارند.
چند دليل براي اين رويكرد جالب در تصميم سازي وجود دارد :
1- هزينه خسارتهاي ناشي از برگشت ناپذيري تصميم ها در قبال هزينه هاي ساخت يا سازماندهي يا ساماندهي اين سامانه يا سيستم شبيه سازي شده بسيار اندك است.
2- ناتواني رياضي در تحليل سيستمهاي پيچيده كه بتواند بدون ايجاد تركيبي از شرايط اصلاح شده و فرضهاي تعديل شده ، برآورد نسبتا صحيحي از رفتار سيستم در آينده ارائه نمايد.
3- همه تصميم سازان متخصصان رياضي و آمار نيستند.
4- سرعت بسيار بالاي سيستمهاي سريع در شبيه سازي فضاي تصميم و برآورد واكنش سيستمهاي كلان تر گاه از محاسبات پيچيده ابر رايانه ها نيز جلو تر است.
5- سطح خطا پذيري اين نوع تحليل غير رياضي در مقايسه با آناليزهاي مرحله به مرحله آماري با فرضهاي تعديل شده ، امكان ريسك بهره برداري از اين شگرد را فراهم آورده است.
6- سيستمهاي سريع ، راهكاري است كه تصميم سازي را به مهارت تبديل مي كند و بخش هوشمندانه بازي را با توانايي هاي ارگانيك انسان ( يا هر تصميم ساز) پيوند ميزند. آتش نشان ها در لحظه اي وقوع آتش سوزي و مهار آتش گاه تصميم هاي فوق العاده سريع و هوشمندانه اي مي گيرند. اين تصميم ها نتيجه اندركنش آنها با شرايط نيست بلكه مهارتي است كه در ان لحظات كمتر به ذهن كار دارد و بيشتر يك فرآيند غير هوشمندانه است.
7- آينده اي است كه در مشت سازندگان فضاهاي كاذب شكل مي گيرد بسيار كمتر از تحليلهاي فرا واقعي رياضياتي و آماري انفعالي است. در تحليلهاي رياضي فرآيند تحليل هاي رياضي داد ها را دريافت نموده و در خروجي نتيجه تحليل را ارائه ميدهد. كيفيت دخل و تصرف در داده ها جهت جوابگويي مكانيزم اين فرآيند تنها مورد تجاوزگرانه رياضي است.
آنچه در فضاهاي كاذب بورس مي گذرد ، بستري از يك سيستم سريع براي تحليل نظريه هاي اقتصادي است . شايد بتوان روند كند بازار ( به ويژه بازار سنتي ) را با تغييرات بسيار پويا و سريع سود وزيان در متغيرهاي بازار بورس جبران نمود و امكان بازسازي و آزمودن نظريه هاي كلان تر را فراهم آورد. شايد بتوان با ايجاد موشهاي كاذب آزمايشگاه هاي رواني امكان بررسي و تحليل بسيار سريع و بي خطر تصميم هاي اجتماعي را با حداقل هزينه تامين نمود. شايد بتوان تاريخ تمدن را در ابعاد مينياتوري بازسازي كرده و در جريان سريع زمان ، تصميم سازان بزرگ را در ساخت و گزينش استراتژي هاي سياسي ياري نمود. شايد بتوان با ايجاد سيستمهاي سريع ، آينده نزديك را در چنگال خويش فشرد و به آناني كه نگران پيامد استراتژي هاي گزينشي خويش هستند و نوسان هاي ناخواسته وزن هاي احتمالي استراتژي هاي خود را در تونل زمان تحمل مي كنند ، مستانه خنديد.
پیاده خانه هشتم
گام به گام تا خانه هشتم ، خانه تعويض نقش براي پياده ها. در شطرنج رسيدن به خانه هشتم براي پياده اي كه نبرد سختي را پشت سر نهاده است ، همراه با ارتقاء نقش در بازي است. مهره اي كه ناگهان كفه هاي تعادل استراتژيك نبرد را به تلاطم وا مي دارد و گاه خود قرباني تغيير نقش جسورانه اش مي گردد. اما براي تعدد نقشها در نظريه بازيها ، هيچ پايان دراماتيك يا تحول شگرفي را پيش بيني نمي كنيم. تعدد نقشها از جالب ترين شگردهاي بازي است. براي درك بهتر به مثالهاي زير توجه كنيد:
1) در يك شركت سه شريك كار مي كنند كه يكي از آنها تصميم گيرنده اصلي است. اين تصميم گيرنده براي رقبا فضاسازي كرده و از طريق ساير شركاي خويش كه توانايي بسياري در نقش آفريني چهره هاي مختلف دارند، دامهاي مذاكراتي ترتيب ميدهد. رقيب بيچاره در اين مذاكرات در برابر پيشنهادها و بذل و بخششهاي اطلاعاتي طرف مقابل ، با نمايش توانمندي خويش در نظر دارد كه جريان مذاكره را به سوي منافعش سوق دهد. ملاكهاي گوناگون تصميم را رو مي كند ، بازي را براي حريف نقابدار آگاهانه مي نمايد و مطلوبيت و اهداف تبهگن را به چرخدنده هاي واژگان و مفاهيم مذاكرات مي سپارد و درست هنگامي كه در انديشه خويش استراتژي بهينه اي را گلچين مي نمايد ، ناگهان مغلوب چهره واقعي حريف شده و در برابر تصميم پردازش شده وي زانو مي زند. واقعيت اين است كه قرار نيست در اين جلسات مذاكره تصميم سازي شود. (آگاهانه كردن يك سويه بازي)
2) براي اقدام به يك واكنش خشن به حريم حريف پا مي گذاريد، استراتژي هاي مختلفي را در ذهن داريد كه تقريبا همه از يك جنس هستند. (نمي دانم شايد چك برگشتي داريد) ، ناگهان زني يا ريش سفيدي در صحنه نمايان شود و از راه حلهاي عجيب و منافع يك سويه حريف سخن گويد. دعوت به سعه صدر و بزرگواري و بخشايش كند و بهشت و جهنم معامله نمايد. چه مي كنيد؟ اگر همين منطق و گفتار از زبان حريف خارج مي شد، آيا براي شما پذيرفتني بود. شما در اينجا در برابر تائوهاي شخصيت خود زانو زديد. شخصيتي كه تلقي هاي متفاوتي از نقشهاي مختلف دارد و ذهنتان ، به دليل برداشتهاي غير واقعي و شرطي شده ، امكان تصميم سازي درست و درك مطلوبيت را ندارد . به راحتي و شايد با لبخند باخت را در آغوش مي گيريد و با بردهاي آسماني به منزل مي رويد .( افسون نقشها در ايجاد واكنشهاي شرطي)
3) همه مديران ، مردان دومي دارند كه نقش بازان چيره دستي بوده و كانالي غير رسمي براي آزمودن واكنشهاي حريفان در برابر استراتژيهاي غير عجولانه خويش هستند. بايسته است بگويم كه هنوز رسما تصميمي گرفته نشده است. سازمان قدرت اين مديران نيازمند اين نقش آفرينان است. كساني كه امكان گمانه زني را از حريفان زيرك سلب نموده و با ايجاد پراكندگي در نشانه هاي دريافتي حريفان ، پيشگويي و پيش بيني بازي را غير ممكن مي سازند. ( اغتشاش در گيرنده هاي حريف – برگشت پذير نمودن استراتژي)
4) نخستين استعمارگران به همراه خود مسيونر هاي مذهبي را هم بردند. دري را كه براي دزدي بكوبند ، گشوده نخواهد شد، بنابراين با نام خدايي كه برابري و برادري را تبليغ مي كند از در قلبها وارد مي شوند و در گنجينه ها را مي گشايند. (مشكل از ايمان نيست از آگاهي مومنان است) در واقع يكي از پيامدهاي تعدد نقشها ، ايجاد اعتماد در حريفان است. قصه بزغاله ها و مامان گرگه را كه به خاطر داريد. (ديوار هاي كاذب اعتماد)
نيازي نيست افراد مختلفي در تعدد نقشها حضور داشته باشند. نيازي نيست براي صحنه پردازي دروغ گفت. نيازي نيست همواره نقش اصلي را پشت نقشهاي فرعي پنهان نمود. كافي است اصالت را از نقشها گرفت. تصميم سازي جهت دستيابي به امتياز هايي است مطلوبيت هايي را تامين نمايد. اگر سهامداران اهداف تبهگن با يك نقش ، شريك هزينه ها شوند و سهامداران واقعي با نقشي ديگر در يكسان سازي استراتژي همراهي نمايند و حريفان به هر دليلي مغلوب نقش سومي گردند ، بهترين نتيجه با آفريدن تمامي اين نقشها حاصل خواهد شد. نقشها را بايستي از شخصيتها زدود. بايستي درك صحيحي از آنچه به عنوان نماد هاي شخصيتي و هويتي ديگران مي بينيم و آنچه وجود دارد ، داشته باشيم. توجه كنيد كه خواسته اي صاحب نقش چيست؟ نگرش دقيق به مطلوبيت هاي تامين شده و نقشهاي ظاهر شده ، شما را از دام تعدد نقشها مي رهاند.
پياده خانه هشتم با هر نقشي كه به ميدان در آيد و با هر جسارتي كه خانه هاي خونين نبرد را بپيمايد ، باز هم خدمتگزار شاه و نگهبان منافع وي است.
بازی با دم شیر
يكي از ويژگيهاي تصميم گيري در شرايط رقابتي ، بازگشت ناپذيري آنهاست. همچون مباحث پيشين آناليزهاي آماري نظريه بازيها را فعلا كنار مي گذاريم و به شواهدي از سازوكار طبيعي ذهن و واكنشهاي تحليلگرانه و تجربي آن در شرايط رقابتي بسنده مي كنيم و به تكنيكهاي رايجي مي پردازيم كه نمونه هايي از يك فرآيند ذهني در بازيهاي اجتماعي هستند.
در مقاله اي اشاره كرديم كه مردم از شرايط عدم قطعيت فراري هستند اما اين بدين معنا نيست كه در هيچ بازيي شركت نمي كنند يا هيچ برآوردي از پيشامدها در آينده ندارند و بر اساس فاكتورهاي احتمالي تصميم نمي گيرند. مردم با اميد رياضي زنده اند و روند سيستماتيك حيات خود را از لابلاي تيغه هاي تصميم هاي رقابتي پي مي گيرند. آنچه ايشان را از بازي بر حذر مي دارد منافع سينرژيك همكاريهاي گروهي است. براي اين منظور بايستي محتوي تصميم ها و استراتژي ها از چارچوب بازي خارج شود تا سوي ديگر استراتژي احساس امنيت و تامين منافع نمايد. گاه بسيار ناخواسته ، شگردهاي نظريه بازيها سوي مقابل اقدامات استراتژيك را وادار با مقابله و رقابت مي نمايد در حاليكه همكاري وي بهره و سود بيشتري دارد. مسلما اين نوع موضع گيريها كه در بافت بازيهاي برد-باخت بيشتر از ساير بازيها مشهود است عملا حصول غير كامل اهداف و هزينه هاي اتلاف انرژي و تغيير مطلوبيت و هزينه هاي تغيير و استحاله در نتيجه را به دليل تاخير در برآورده شدن اهداف در پي دارد. بهره گيري از شگردهاي بازي در روابط خانوادگي ، روابط درون سازماني ( بازيهاي هدايت نشده) ، حتي روابط اجتماعي ، اجتماع را از مسير درست و ايمن خارج نموده و امكان برقراري و سازماندهي و ساماندهي فعاليتها جهت حصول به اهداف كلان و بلند مدت را غير ممكن مي سازد. شايد بتوان يكي از دلايل شكست فعاليتهاي گروهي ايرانيان را افراط ايشان در ايجاد و توسعه بازي در هر گونه رابطه اي دانست كه عملا سينرژي گروه را به سوي تخريب مضاعف دستاوردها و برگشت ناپذيري استراتژيهايي كه به راحتي قابل ترميم هستند ، سوق مي دهد. شايد براي ما ايرانيان باور كردني نباشد كه بتوان بدون دروغ ، زندگي كرد و موفق بود. هنوز در خانواده هاي ما ، فرزندان به پدر و مادر و آنها به يكديگر به راحتي دروغ مي گويند. اگر در روابط اعضاي يك خانواده ، امكان راستگويي و توان پذيرش نتايج آن فراهم آيد ، هيچگاه آنها خود را بازيگر بازيي نمي بينند كه در آن استراتژي دروغ بر راستگويي ارجحيت داشته باشد. اين دروغگويي ها ، پيامد تقلبها ، مجازاتهاي افراطي بيروني ، واكنشهاي نامتناسب و اعتماد شكني دروني افراد با خود و ديگران است. پيوند هاي بسياري را مي توان به سادگي و نا خواسته با وارد كردن ضربه اي از يك تصميم نادرست به بازي مبدل كرد و تارو پود آنرا از هم گسست و جريان رقابتي را ايجاد كرد كه گاه بسيار غير منصفانه ، همه سرمايه ها را بلعيده و گروه را از منافع سينرژيك آن محروم نمايد.
بازي مثل فرو ريختن مهره هاي دومينو ، مثل شيوع يك بيماري ، مثل يك انفجار سريعا فراگير و همه گير مي گردد. شايد در زنجيره يك بازي شروع خوبي داشته باشيد اما از باختهاي بيماري رقابت ( جنبه هاي فراگير و غير ملزوم بازي) بايستي بسيار بيمناك باشيد. فرض كنيد همه در يك جنگل ، در هر وضعيتي شكار كنند ، مسلما تعادل نظام طبيعت به هم مي ريزد. بايستي خدا را سپاسگزار بود كه جانداران بي عقل و منطق دنياي وحوش حداقل اين نكته را درك كرده اند. در دنياي سرمايه داري نيز به اين نتيجه رسيده اند كه با خيلي چيزها نبايد بازي كرد و بازي را به عرصه هايي كه امنيت و تداوم پيوندهاي اجتماعي را تضمين مي كند ، گسترش داد. نيازي نيست كه يك شهروند هنگام خارج شدن از دنياي چهار ديواريش ، خود را در رقابتي نفسگير و بي پايان براي تجاوز كردن و هتك منافع فردي احساس كند. نبايستي اعتماد انسانها را از زندگي در جامعه از ايشان سلب كرد . بر اساس قوانين اقتصادي نيز رقابتي كه توجيه نداشته باشد يك سرمايه گذاري با هزينه هاي پاينده اي است كه تنها نتيجه اش بده _ بستانهاي بي نتيجه و بدون پيامدهاي سودآور است و فقط اعتبار فعاليتهاي سالم بنگاه ها را به خطر مي اندازد. متاسفانه در ايران شركتهاي بزرگ مشتري ( كه غالبا دولتي نيز هستند ،) روشهاي بازيهاي مخرب را به زنجيره تامين انتقال داده و رقابتهاي غير اقتصاديي را ايجاد مي كنند كه اگرچه به بالا رفتن سهام آنها منتهي مي گردد ليكن در امتداد خود در زنجيره تامين به حذف تامين كنندگان ضعيفي منجر مي گردد كه پايه هاي اقتصاد صنعتي را شكل مي دهند .
نظریه بازیها(۱)
مسعود زمانیان