یکی از نظریات مطرحی که در همه علوم و از جمله در علوم سیاسی و روابط بین الملل وجود دارد نظریه بازی است. بر طبق این نظریه قواعد حاکم بر رفتار از قواعد بازیها پیروی می کنند. در این مقال در باب وضعیت نظریه بازیها در علم روابط بین الملل نکاتی ذکر می شوند.

 

شبیه دانستن عرصه تعاملات بین دولتها به عنوان یک بازی به نوعی شکل تخصصی ، انتزاعی و ریاضی شده مدل بازیگر خردمند به عنوان یک تصمیم گیرنده است. تبیین روابط بین الملل به عنوان صحنه تعامل همکاری و تعارض بر اساس منطق و ریاضیات به این مفهوم است که سیاست بین الملل حاکی از بازی رقابتی  و همکارانه بین بازیگران مختلف است و هر بازیگر رشته ای از اهداف پایه ای ثابت و کاملاً مشخص دارد که " سودمندی" یکی از اهداف اصولی و پایه ای آن است.  بنابراین هر بازیگر چون عاقل است سیاست واقعی خود را چنان انتخاب می کند که به مطلوبیت دلخواه برسد.

تحلیل رفتار خارجی دولتها بر اساس یک " بازی" به عنوان روشی دقیق به حساب می آید که موقعیتهای رقابت آمیز بازیگران را که متضمن منافع دو جانبه در زمینه های مختلف از جمله اقتصاد و جنگ است  مطرح می کند. بر خلاف دیدگاه روانکاوی و روانشناسان اجتماعی که به جنبه های غیر عقلایی رفتار انسان می پردازند بازی پنداشتن رفتار دوستها تأکید ویژه بر مبانی عقلایی رفتار انسان است.

در چارچوب بازی انسان موجودی عقلایی به حساب می آید. این امر در اجتماع انسانها و نهاد حاکم بر آنها یعنی دولت نیز صادق است. پس این انسان یا  دولت رفتاری محاسبه گرانه دارد به این معنا که دولت در عرصه بین الملل به عنوان یک دستگاه مکانیکی  قواعد، محدودیتها، امکانات و چارچوب بازی را می داند و سعی می کند تا کلیه حرکتهای ممکن خود و رقیب را محاسبه کند و در این محاسبه هدفش این است که بیشترین پیروزی را به خود اختصاص دهد یعنی کسب منافع ملی و تأمین اهداف ملی .

آنچه برای دولتها در چارچوب بازی بین المللی مطرح است توانایی ، مهارت ، دانش و اطلاعات آنها هستند تا بتوانند در داد و ستد و مبادلات جهانی بازیگری منفعل و بی تأثیر نباشند.

دولتها باید به عنوان یک بازیگر، انتخاب کننده و سازمان دهنده قواعد بازی هم باشند یعنی اینکه در شالوده بازیهای مختلف سعی کنند حداقل نتیجه مطلوب را کسب نمایند.

 بازی در صحنه بین المللی از ذات بازیگونه همه روابط انسانی ناشی می شود. در نظریه بازیها ، مبانی فلسفی نظریه توازن قدرت ( Balance of power ) با اضافه کردن ریاضیات و کاربرد منطق همراه می شود تا فراتر از عقلانیت و منطقی فرض کردن دولتها و اختیار آنان درک و تحلیل بهتری از اجبارهای اقتصادی ، سیاسی و بین المللی دولتها و حسابگری مادی و منفعت محور آن به دست آید. به کلام دیگر عرصه بین الملل در نظریه بازیها به گونه ای است که برای موفقیت هر بازیگر، باید در صدد منطقی کردن رفتار خود باشد. زیر محیط جهانی ، فضایی حسابگرانه است و جایی برای رفتار غیر عقلایی وجود ندارد گرچه دوستهایی هستند که بر خلاف منافع ملی خویش و مخالف قواعد و چارچوب بازی بین المللی عمل می کنند. این رفتارهای غیر عقلایی، از دید تحلیل ریاضی گونه، فقط تعجب برانگیز هستند چرا که در چارچوب هیچ بازی حساب شده نمی گنجند.

صحنه بین الملل عرصه ای از بازی چند نفره است که در آن امتیازات حاصل شده برای عده ای از طرفها لزوماً از جیب دیگر بازیکنان نمی رود یعنی اینکه بازی حاصل جمع غیر صفر است. به عنوان مثال توسعه کشور ما در جنبه های مختلف تعارضی با منافع دیگر کشورها آنهم به صورت الزامی ندارد. ما می توانیم در چارچوبی از منافع دوگانه یا یکایک کشورها و منافع چندگانه با تمام بازیگران صحنه بین الملل به خواسته ها و اهداف ملی خود برسیم. پذیرش قواعد بازی در عرصه بین الملل آن هم بر طبق منطق و محاسبه گری اولین عامل ورود به بازی و فعالیت در صحنه است. این امر لزوماً به معنای دست کشیدن از ماهیت اصول و ارزشهای ملی نیست بلکه صرفاً بازی خردمندانه و البته مستقل در تعاملات است؛ تعاملاتی که ویژگی اصلی محیطی آن ، فقدان اقتدار تامه است. بنابراین هردولت باید برای خویشتن ، منافع حیاتی و ملی خویش را دست و پا کند و اسباب رفاه و امنیت ملت خویش را فراهم آورد آنهم در عرصه ای مرکب از تعارض و همکاری .

بهترین نتیجه ای که از نظریه بازیها به دست می آید این است که صحنه تعاملات بین الملل بازی قواعد، چارچوب ، مهارت ، چانه زنی ، حسابگری ، عقلانیت ، سودمندی ، حرفه ای گری و توانایی ها است. بدین جهت پیروزی در این عرصه نیازمند بازیگری است که توانایی بازی حرفه ای و منطبق با ویژگیهای مذکور را داشته باشد و حرفش نیز صرفاً بر کسب پیروزی عقلایی و حسابگرانه باشد.

 

نظریه بازیها(۱)

نظریه بازیها (2)

نظریه بازیها(3)

نظریه بازیها(4)

نظریه بازیها(5)

 مسعود زمانیان