صفحه آزاد


هر چی از هر کی از هر مو قع که می خوای بگو.
خاطره گله
شکایت
تشکر
شعر
تعریف
انتقاد
پیشنهاد
نظر
دیدگاه
نارضایتی
سوال
و...
از مسئولین دانشگاه اساتید دانشجویان هنرمندان ورزشکاران و...
این صفحه به شما تعلق دارد و نظرات شما در این وب انعکاس می یابد.
لطفا مطالبتان کوتاه باشد و حد اعتدال و شئو نات اخلاقی را رعایت فرمایید و سعی کنید مطالبتان به گونه ای تنظیم شود که قابل انعکاس باشد و برای ما ایجاد درد سر نکند
ما در قبال حرف های گفته شده در این صفحه هیچ گونه مسئولیتی را نمی پذیریم و تمام این حرف ها بدون سانسور و مستقیم از زبان دانشجو جماعت است .
بچه ها نگران نباشید انجمن ریاضی جایی را برای شما قرار داده تا بی هیچ محدودیتی حرف های خود را بزنید نگران نباشيد و درد دل هاى خود را بنويسيد نه از آنها جذر بگیرید و نه آنها را زیر رادیکال بگذارید
يکشنبه 25 تير1385 ساعت: 19:14 توسط:طوطی
درسته ،ما باید نهایت درس رو از اینجایی که هستیم بگیریم. یادمون باشه که وقتی خودمون این بدیها رو دیدیم ، عبرت بگیریم...
اما همیشه معایب باید گوشزد بشه ، باید برای رفع معایب گوشزد کرد .تلنگر زد.چرا که همه دنیا متعلق به بامبوها نیست!اما بامبو بودن افتخاره!
انتقاد باید باشه.
بنابراین همه حق موفقیت دارن ، چه سرخس ها و چه بامبوها، و حتی کاکتوس ها!
و طوطی های خوش سخن!!
"مثل بید خم شو و مثل بلوط استقامت کن"
شنبه 24 تير1385 ساعت: 11:18 توسط : ناشناس
روزي تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم. شغلم را دوستانم را، مذهبم را زندگي ام را !
به جنگلي رفتم تا براي آخرين بار با خدا صحبت كنم. به خدا گفتم : آيا ميتواني دليلي براي ادامه زندگي برايم بياوري؟
و جواب او مرا شگفت زده كرد.
او گفت :آيا سرخس و بامبو را ميبيني؟
پاسخ دادم :بلي.
فرمود : هنگامي كه درخت بامبو و سرخس راآفريدم، به خوبي ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذاي كافي دادم. دير زماني نپاييد كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را فرا گرفت اما از بامبو خبري نبود. من از او قطع اميد نكردم. در دومين سال سرخسها بيشتر رشد كردند و زيبايي خيره كنندهاي به زمين بخشيدند اما همچنان از بامبوها خبري نبود. من بامبوها را رها نكردم. در سالهاي سوم و چهارم نيز بامبوها رشد نكردند. اما من باز از آنها قطع اميد نكردم. در سال پنجم جوانه كوچكي از بامبو نمايان شد. در مقايسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بيش از 100 فوت رسيد. 5 سال طول كشيده بود تا ريشههاي بامبو به اندازه كافي قوي شوند. ريشه هايي كه بامبو را قوي ميساختند و آنچه را براي زندگي به آن نياز داشت را فراهم ميكردند.
خداوند در ادامه فرمود: آيا ميداني در تمامي اين سالها كه تو درگير مبارزه با سختيها و مشكلات بودي در حقيقت ريشه هايت را مستحكم ميساختي . من در تمامي اين مدت تو را رها نكردم همانگونه كه بامبو ها را رها نكردم.
هرگز خودت را با ديگران مقايسه نكن و بامبو و سرخس دو گياه متفاوتند اما هر دو به زيبايي جنگل كمك ميكنند. زمان تو نيز فرا خواهد رسيد تو نيز رشد ميكني و قد ميكشي!
از او پرسيدم : من چقدر قد ميكشم.
در پاسخ از من پرسيد : بامبو چقدر رشد ميكند؟
جواب دادم : هر چقدر كه بتواند.
گفت : تو نيز بايد رشد كني و قد بكشي ، هر اندازه كه بتواني.
به ياد داشته باش كه من هرگز تو را رها نخواهم كرد.
بچه ها عیب نداره منم مثل شما از دست این دانشگاه و خیلی از مسائلی که واسم پیش اومده ناراحتم مثلا جزو نفرات درس خون دانشگاه هستم ولی هیچ ارزش و اعتباری برام قایل نیستند هیچ حتی یک ذره هم به حرفهای حقم گوش نمی دن اما با خودم که فکر کردم دیدم اصلا نباید از این مسائلی که اینجا برام پیش میاد ناراحت بشم چون دنیا به همینجا ختم نمی شه شما ها چی فکر می کنید فکر می کنید دنیا بیرون از این دانشگاه بهشته ! ما هرجای دنیا که بریم همینطوره ما فقط چند سال فوقش چهار سال تو این جامعه می مونیم ولی این فقط یه ماکت از بزرگترست اگه بخوایم از حالا واسه این بی عدالتی ها این قدر اعصاب خودمون رو خورد کنیم که دیگه واسه فردا که قراره هزار برابر این بلاها سرمون بیاد واسمون اعصاب نمی مونه بچه ها ما همون درخت بابونه هستیم قراراه تو این دانشگاه پوستمون کلفت بشه واسه تحمل بی عدالتی های فردا پس بی خیال بشین نسبت به همه چی ما جوونیم و نباید این گوهر با ارزش رو با این مسائل پیش پا افتاده از بین ببریم پس راه خودمون رو می ریم و جاده رو واسه خودمون هموار می کنیم مهم نیست دیگران چی می کن و چی کار می کنن حتی اگه جلو راهمون رو گرفتن فوق آخرش یه دینامیت حرومشون می کنیم تا جادمون صاف بشه مثل خودشون پس پیش به سوی موفقیت چه با دینامیت چه بی دینامیت
چهارشنبه 21 تير1385 ساعت: 16:59 توسط : طوطی
سلام بر و بچ
دقت کردید چقدر دانشگاه این روزا روشنه؟؟!! اگه گفتی چرا؟ می تونی، یه کم فکر کن...آره دیگه ، به خاطر همون نمرات درخشان و به حقیه که گرفتیم!!!
باور کنید هیچ جا عدالت انقدر از خوشحالی قهقهه نمی زنه! یکی از دوستان نمره دور از انتظاری توی یکی از درساش گرفت.من بهش پیشنهاد دادم با استاد ش صحبت کنه به جای اینکه برگه اعتراض دروغین پر کنه ، اونم همین کار رو کرد ، منم قبول داشتم که اون آقا به خاطر مشکل شخصی ای که با ایشون داشت، این جوری با سختگیری تمام ،برگش رو تصحیح کرده بود ، با هم رفتیم دفتر گروه پیش آقایی که همیشه اونجاست.بعد از توضیحات دوستم ، می دونید اون آقا چی گفت؟
گفت: شما می خواین مارو خراب کنین ، اصلا همتون همینطورید. تربیت نداریدو...
دیگه باقیشم نمی گم ، ولی انقدر داد زد و اخمای خوشگلشو به رخ ما کشید که دوستم کم مونده بود پس بیفته!!طفلکی به تربیتش شک کرده بود!!!می دونید چرا اینجوری شد؟حتما می دونید. من هرگز از اون آقا انتظار نداشتم و مایل هم نیستم معرفیشون کنم .ولی رفتارشون دور از انسانیت بود به قول شاکی.همتون می شناسینشون، حتما ازشونم می ترسید!!می دونید ؟ یه قرابتی با "...دای@ن...ا@س...و@ر" دارن.خلاصه.آقای ...حق گرفتنیه ،دادنی نیست ، اون دوست ماهم اومده بود حقشو بگیره! اینکه دعوا نداره!
عینک آفتابی یادتون نره!
چهارشنبه 21 تير1385 ساعت: 12:40 توسط:سکته ردی
دلمون خوشه دانشگاه پیشرفت کرده و تلفن گویا داره دیگه مشکلی برای پرسیدن نمره نداریم . اما امان از دست این تکنولوژی. همین امروز زنگ زدم تلفن گویا نمره ام رو بپرسم با کمال تعجب نمره ی ریاضی گسسته ام رو صفر اعلام کرد . همونجا کم مونده بود سکته رو بزنم حالا خوبه شماره دانشجویی یکی از دوستام رو می دونستم شماره دانشجویی اون رو وارد کردم و دیدم که نمره ی اون هم صفر اعلام شده.
با کلی دردسر شماره ی آقای پیری رو گرفتم و با هزار التماس نمره ام رو از آقای پیری پرسیدم و دیدم که قبولم . آخه بگو این چه وضعیه به جای اینکه کار آدم رو راه بیندازه بدتر آدم رو جون به لب میکنه.آخه یکی نیست بگه یا تلفن گویا راه نیندازین یا اگه راه میندازین_ خطش که شلوغه هیچ _نمره های گزارش شده رو گزارش نشده اعلام میکنه هیچ_ لااقل آدمو سکته نده و نمره ی قبولی رو صفر اعلام نکنه .
آخه مگه ما چی کار کردیم که باید به این عذابهای تلفنی دچار بشیم ما اگه این پیشرفتو نخوایم باید کیو ببینیم.ایهاالناس شما یه چیزی بگید.
سه شنبه 20 تير1385 ساعت: 19:30 توسط:کسی که دنبال معنی" آزاد اسلامی "می گرده
گاهی وقتها که یه چیزایی در مورد بعضی افراد میشنوم یاد این داستانهای تخیلی میفتم که آدم فضایی ها به زمین حمله کردن و خودشون رو شکل آدما در آوردن ومی خوان زمین رو تسخیر کنن و بعضی ها هم که پی به موضوع بردن خودشون رو به اینور و اونور میزنن که این فضایی های آدم نما رو به بقیه که عقلشون به چشمشونه بشناسونن اما موفق نمیشن و بالاخره با هزار مکافات میتونن خودشون رو به رئیس بزرگ برسونن و موضوع رو برای رئیس بازگو میکنن و در حالی که فکر میکنن دیگه کار تمومه و همه چیز به زودی درست میشه با نهایت تاسف و تعجب می بینن که رئیس هم خودش یکی از اون فضایی های آدم نماست .
حالا توی این دانشگاه (البته قسمتهایی از دانشگاه) هم همین موضوع صادقه. بعضی افراد خودشون رو پشت نقاب دین و مذهب قائم کردن و هر کاری که دلشون می خواد می کنن . با کلی ریش و یه تسبیح و انگشتر عقیق و....برای خودشون پوششی درست کردن که نه تنها دیگران حتی خودشون هم باورشون شده که آدم مؤمن که چه عرض کنم آدم هستن.
کاری کردن که مثلا فلان خانم با هر نوع پوشش (چه خوب چه بد) جرئت وارد شدن به اتاق فلان آقا رو نداره _ چرا ؟چون امنیت نداره ._ چرا؟ چون وارد شدنش با خودشه اما خارج شدنش با خداست.
اینقدر این رفتارها بی شرمانه است که طرف نمی تونه در موردش با کسی صحبت بکنه چه برسه به اینکه بخواد بره پیش کسی شکایت بکنه_ آخه بره بگه چی ؟
با بعضی از این صحبتها که از بعضی ها می شنویم انتظار داریم که فلان آقا باید هزار باره از این دانشگاه اخراج میشده اما با کمال تاسف می بینیم که طرف اخراج که نشده هیچ به ریش من و امثال من هم داره میخنده . البته حقم دارن با این دک و پز هیچ کس باورش نمیشه .
البته من این صحبتها رو در مورد یکی دو نفر شنیدم و عادلانه نیست که این طرز برخورد رو به تمام کارکنان زحمتکش دانشگاه تعمیم بدیم اما یک نفر کافیه تا اسم تمام دانشگاه رو به گند بکشونه .
اگه تا به حال این صحبتها به گوش مسئو لین نرسیده عاجزانه از مسئولین تقاضا داریم که نظارت بیشتری بر روی اخلاق و رفتار کارکنان دانشگاه داشته باشند اینجا دانشگاه آزاد اسلامی است همونقدر که به پوشش دانشجویان توجه دارید لااقل نیمی از اون رو در مورد کارکنان دانشگاه اعمال کنید.
از انجمن ریاضی هم تشکر میکنم که این موقعیت رو پیش آوردن تا مجالی برا ی اظهار نظر پیدا کنیم.
يکشنبه 18 تير1385 ساعت: 14:46 توسط:شاکی
به به ، اي ول ، خوشم اومد برو بچه هاي انجمن رياضي .واقعا از حمايتتون ممنون، مطمين باشيد که ما هم از اول همين احساس رو داشتيم که حرفامون رو از طريق سايت خوب شما اعلام کرديم.
پس حالا که اين جوره يه واقعيت تلخ ديگه:
خيلي دوست دارم بدونم که معيار دانشگاه براي استخدام هيات علمي چيه؟! اصلا به نظر من معياري وجود نداشته . باور کنيد اين علامت سوال گنده فقط بالاي سر من نيست، اينجا آدم يه چيزايي از بعضي به اصطلاح با سواداي مملکت مي بينه که...
به خودش شک مي کنه...!!! ها، يکي به من وگه اينجا چه وکنم؟!
من به عنوان يه آدمي که براي هميشه کاسه و کوزش رو از اين به اصطلاح دانشگاه
جمع کرده و رفته ، از اين که چهار سال عزيز رو از اينکه اينجا هدر دادم ، سخت پشيمونم ، دلم مي خواد داد بزنم بگم: آيندگان ، "در اين شهر ما آزموده ايم بخت خويش..."
بچه های ریاضی از نبود هیات علمی خوب رنج می برن...البته من به هیچ وجه قصد توهین به برخی اساتید محترم که اونا هم نمی دونم مثل بعضی از ما اینجا چه وکنن!! را ندارم، اساتید گرامی : دکتر دانشخواه -دکتر کیهانی-دکتر سامعی و استاد محترم آقای سلیمانی. ماها قدر این اساتید رو خوب می دونیم و هرگز حسابشون با دیگران که تلافی هرچی مشکل شخصی و عصبی و ...(عدیده!!) دارند رو سر دانشجو در میارن.حالا این رسم کجاس نمی دونم منم مثل شما!!
فقط اینا نیست ، اینکه دانشجو از آدم حساب ببره ، با اینکه بترسه از آدم ، فرق می کنه . اینکه هنر نیست آدم قیافشو بکنه مثل لولو!!! بعد بگه ببین من چقدر ابهت دارم !!!!جون من حال می کنی کجا "دارن سپریت می کنن؟؟؟؟" قبول دارید که تدریسم استعداد می خواد؟ هر کسی به صرف اینکه مدرک معلوم نیست صلاحیت تدریس داشته باشه.گاهی یه دیپلمه بهتر از یه پروفسور می تونه موثر باشه. برخی اساتید ما نقل همون پروفسورن -که البته نیستن ، اصولشو در میارن ، خصوصا...-پس چنین کسانی لیقت اینکه نام مقدس معلم رو روشون بذارن ، ندارن. متاسفم که انقدر روراست و بی پرده همه چیزرو می گم .ولی اگه بچه ها نمی دونن چه بلایی داره سرشون میاد و حتی از نوشتن یه نامه بی نام و نشان به ریاست دانشگاه هراس دارن،دلیل براین نمی شه که حقیقت پنهان بمونه.
استاد عزیز ، اگر با شخص خاصی مشکل دارید ، اگر دکترا قبول شدید و در شوک به سر می برید ، اگر مجالی بهتر از برگه های امتحانی برای تلافی ندارید ، اگر نمی دونید مثل ما اینجا چه وخواین ، اگر توی بهترین دانشگاها درس خوندین ، در حیطه اختیارات شما نیست که با انسانهای دیگه طوری رفتار کنید که شخصیتتون رو زیر سوال ببرن. باید بگم شما تنها فرقی که با ما دارید اینه که این افتخار رو پیدا کردید که اطلاعاتشون نمونه نخنما بشه و به دیگران انتقال پیدا کنه. استاد مثل هر آدمی می تونه با خصایص انسانی تا ابد در ذهن ها و قلب ها باقی بمونه و عکسشم کاملا صادقه. استادی که از جواب سلام دادنم خسیسی میکنه ، آخه چطور می تونه توی علم خسیسی نکنه؟؟؟ جواب سلام واجبه ، اگه از قانونی که حتی یه بی سواد اون رو می دونه سر در نمی یاری ، از اسلام و انسانیت که باید بدونی ؟از رسم و رسومات ایرانی که خبر داری؟!
باید بدونی که لحضه ای که پا توی دانشگاه می ذارید ، بار مسوولیتی روی دوشتون قرار می گیره که نمی تونید انکارش کنید. الگوی رفتاری دیگران شدن باور کنید افتخاره ، اینکه توی قلب ها به عنوان یه هموطن دلسوز بمونه ببینید چقدر فرق داره با اینکه خدای نکرده از آدم نفرت داشته باشن . اصلا اگه کسی به اینجا برسه باید بدونه که عمرش رو باخته ، چون فقط انسانیته که می مونه، مدرک و پست و زور و ...
همه رفتنیه .پس عجیبه که آدم بخواد با این چیزا خودش رو جاودان کنه! دوستان خوب من ، آرزو دارم که تک تک ما بتونیم در آینده برای همنوع موثر بشیم. نگاه کنیم و درس بگیریم . هرچی علممون بیشتر می شه تواضعمون هم بیشتر بشه . حق دیگران رو ناحق نکنیم . من نمی خوام موعظه کنم ، اصلا در این حد خودم رو نمی بینم ، ولی این مدت اینجا از دیدن این رفتارهای ناشایست درد کشیدم و نتونستم دم بزنم . واقعا اذیت شدم ، چرا؟
از شما دوستان انجمن ریاضی ،(دوستان خوب خودم) تشکر می کنم که انقدر برای ارتقای این دانشگاه همپای مسوولینش تلاش می کنین . شما هم در ذهن های ما خواهید موند، ایمان داشته باشید که همینطوره لحظه ای که به کسانی بانیت خوب فکر می کنید ، دارید امواجی رو براشون می فرستید که براتون به سرعت بازتاب می شه و با چند برابر انرژی مثبت و شما روز به روز شادتر ، خندان تر و مسلط تر بر اوضاع
می شید.همچنانکه همتون موفقید و محبوب. ما باهم سر این نیمکتا نشستیم و با هم درس خوندیم . با هم خندیدیم و با هم ناراحت می شدیم.همه حقایق رو دیدیم و لمس کردیم و اینها یادآوری عمری بود که گذشت.امیدوارم که همه شما دوستان خوب من و دیگر دوستان در آینده پیروز باشید و طوری رفتار کنیم که واقعی باشیم و در ذهن ها بمونیم و انسانیت رو سر لوحه رفتارمون قرار بدیم.
آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و گریان همی رود.
![]() |
توسط:دانشجو | |||
کی گفته ما آدمیم؟ اگه آدمیم پس اینجا چه کار می کنیم؟ |
يکشنبه 4 تير1385 ساعت: 23:6 توسط:طوطی
من واقعا الان عصبانی هستم!!!
می خوام بدونم اگر یه چیزی قانونه باید واسه همه قانون باشه نه برای ضعیف ترین قشر! همه می دونیم که اوردن موبایل سر جلسه غیر قانونیه ، حتی اگه خاموش باشه. حتی پشت کارت های امتحانی هم نوشته شده ، پس چه طور بعضی از متصدیان و مراقبان ، خودشونرو مشمول این قانون نمی بینن؟ !!!!! توی حوزه مدنی و بهشتی سر و صدا واقعا زیاده ، طوری که تمرکزی برای ما نمی مونه ، این عدالت نیست .من امیدوارم که کسی پیدا بشه و قانون رو به طور مساوی برقرار کنه نه بخشی ... از شما بچه های انجمن ریاضی هم به عنوان عضو فعال جامعه دانشجویی می خوایم که اقدامی در این مورد بکنید . چون علاوه بر اینکه بعضیا موبالشون زنگ می خوره ، بلکه با جسارت و آرامش صحبت هم می کنن !!!! نوبره واقعا!!!! یکی نیست بگه :" کَل اگر طبیب بودی ، سر خود دوا نمودی ..."
عجب گرفتاری شدیم در سرزمین عجایب!!! امیدوارم با رعایت حال همدیگه ، به جامعه متمدن تری دست پیدا کنیم.
ای خدا ، به دادمون برسین آخه ، ما دانشجوها هم آدمیم...
دوشنبه 22 خرداد1385 ساعت: 13:23 توسط:طوطی
دوستان خوبم ، سلام
خسته درس خوندن نباشید.البته مطمئنم کسانی که واقعا ریاضیات رو دوست دارن ، نه تنها خسته نیستن ، بلکه از این چند روز لذت خواهند برد.
راز موفقیت اینه: به نتیجه فکر نکن ، فقط تلاش کن. این رو هم بدونید که فرمول موفقیت اینه:
" انگیزه + (تلاش+تلاش+تلاش)" مطمئن باشید که اگر فکرتون اصلاح بشه ، نتیجه خود به خود ایده آل خواهد شد.
قابل توجه دوستانی که این روزا براشون مثل قرن می گذره و از ترس می لرزن :
"یادمان باشد که بعضی ها در زمستان یخ می زنند و بعضی ها اسکی بازی می کنند و لذت می برند."
قابل توجه اونایی که ناامیدن:
فکر افتادن باعث افتادن می شه! (ریاضیدان و فیلسوف عجیب:دکارت)
موفق باشید. خصوصا ترم آخریا مثل خودم!
پنجشنبه 11 خرداد1385 ساعت: 14:52 توسط:طوطی
صد بار گفتم بازم می گم:علم در کنار اخلاق و انسانیت باارزشه استاد و دانشجو هم نمی شناسه ، اتفاقا اخلاق نیکو به عالم زیبنده تره ... استاد الگوی دانشجو هستش، پس اساتید عزیز ،کاری نکنید که مدیون انسانهای دیگه بمونید.
افسوس که غرور نمی گذاره که چشم هامون بهتر ببینه.
"عالم بی عمل ، مثل زنبور بی عسل است"
پنجشنبه 4 خرداد1385 ساعت: 1:22 توسط:طوطي
سلام دوستان
این ترم هم با همه خوبیا و بدیاش داره تموم می شه.امیدوارم که هممون تونسته باشیم بهره لازم رو ببریم.چرا که همیشه این فرصتا در اختیار ما نیستن و وقتی هم از دست برن دیگه بر نمی گردن. راستی قابل توجه دوستانی که هنوز لای کتابای درسیشون رو باز نکردن: داره دیر میشه ، بی شوخی می گم، هیچ چیز به اندازه دانشجوی درس نخون محیط دانشگاه رو راکد و بی ثمر نمیذاره . همچنین قابل توجه سال اولیها: اگه به ریاضی علاقه ندارین تا دیر نشده انصراف بدین ، صریح بگم : کسی که به ریاضی علاقه وافر نداشته باشه ، با خوندن این رشته غم بزرگی برای خودش به ارمغان میاره. پوست کنده بگم: اگه از ریاضی خوشت نمیاد انصراف بده داداش، برو بذار باد بیاد. این حرف همه عشاق ریاضی توی این دانشگاهه. طوطی هرگز قصد توهین نداره ، فقط می گه که وظیفه ای که بر گردنش احساس می کنه انجام بده. امیدوارم همه شما دوستان ریاضی دوست من ، در امتحانات پیروز و سربلند باشید. (سال اولیها سنگ تموم بذارین).خدانگهدار:طوطی.
جمعه 22 ارديبهشت1385 ساعت: 15:12 توسط:طوطي
سه شنبه 12 ارديبهشت1385 ساعت: 18:13 توسط:دانشجو
جناب طوطی حداقل mailخودتو بذار
يکشنبه 3 ارديبهشت1385 ساعت: 14:34 توسط:طوطی
سلام . سال نو مبارک به همه دوستای سرباز خودم . تعجب نکنید. شرایط جدید تابعی بود که متغیر دانشجو رو گرفت و موجودی عجیب به اسم سرباز ،خروجی اون بود. حالا چه طور و چه جوری و چه کس یا کسانی چنین طرح مفتضحی رو توی این ...
راه انداخته من نمی دونم.اما قدر مسلم اینه که با این کارا بار علم و دانش افراد، اعم از استاد یا دانشجو زیاد نمی شه. آقا اگه راست می گید مشکلات عدیده دیگه مثل مشکل اینترنتتون، نبود اتاق کار برای اساتید ، سرویس و ماشین و... رو حل کنید ، اینا همه - نه که هیچ اثری نداشته باشه- اما التیامی برای تن زخم خورده علم و دانش نیست ،
" آری ، امان از روزی که مردم در ظواهر غرق شوند..." این قصه کی تموم میشه؟ منم نمی دونم ،...
" غم این خفته (چند) ،خواب در چشم ترم می شکند"
به امید روزی که مسوولین برای حل مشکل اشتغال ، ایجاد چنین شغل های کاذبی
-اونم در مکانهای فرهنگی- نکنند!!! در باید به روی همه باز باشه.
دوشنبه 14 فروردين1385 ساعت: 17:19 توسط:جنابx
دانشگاهی که به تازگی از یک پادگان نظامی هم غیر قابل نفوذ تر شده زمانی از بیرون به آن نگاه میکنیم همچون کشوری کوچک وغیر قابل نفوذ مینماید که وقتی می خواهی وارد آن شوی باید گذرنامه ی مخصوص یعنی کارت دانشجویی ارائه کنی و از زیر ذره بین ها عبور کنی و به ظاهر، بهشتی دیگر برای دانشجویان به ارمغان آمده اما این در صورتی است که وقتی وارد آن می شوی و کمی سر از لاک خودت بیرون می آوری...فقط کافی است که ساعتهای بعد از ظهر به چند کلاس خالی بعضی ساختمانها سری بزنی و کمی سرت را این طرف و آن طرف بچرخانی با نهایت تاسف صحنه هایی خواهی دید که تا به حال به عمرت ندیده ای
هنگامی که وارد دانشگاه می شوی باید از هفت خان رستم عبور کنی اما وقتی از دانشگاه خارج می شوی دیگر کاری به کارت ندارند.وقتی دانشگاه تا ساعت هشت شب برای دانشجویان کلاس می گذارد دیگر کاری ندارد که این دانشجو چطور به شهر باز خواهد گشت اما از سرویسهای ویژه ی دانشگاه که خبری نیست هیچ ، حتی سواری های شخصی هم در آن وقت شب آن طرفها پیدایشان نمی شود.تلفن دانشگاه هم که قطع باشد دیگر چه می توان کرد جز اینکه در آن تاریکی به دل بیابان برهوت بزنی و در میان زوزه ی گرگها و سگها به امید رسیدن به آبادی حسن آباد راهی شوی . یا در ساعات آخر روز که دانشگاه خلوت می شود وقتی در کلاس نشسته ایم و در کلاس را برای دقایقی باز میگذاریم انواع و اقسام بوها به مشام میرسد و به همه ی دوستانی که با این بو آشنا هستند نیز حال می دهد .
البته ممکن است همه ی اینها توهمی بیش نباشد و ساخته ی ذهن خلاق دانشجویان باشد .به هر حال همه ی اینها را گفتیم که بگوییم اگر مسئولین می خواهند این مسائل را حل کنند باید ریشه ای عمل کنند و با گیر دادن به سر و وضع دانشجویان نمی توان جلوی این موارد را گرفت. اینها تنها ، گذاشتن سرپوش بر روی این قبیل مسائل است و مشکلی را حل نمی کند گر چه می دانیم مسئولین تمام تلاش خود رابرای رفاه دانشجویان می کنند و از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنند و به آنها خسته نباشید می گوییم و امیدواریم در رسیدن به این هدف که همانا بر قراری نظم و امنیت در دانشگاه است موفق باشند